ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

یک سفر چندین ماهه برای آشتی درون و بیرون

اخیرا متوجه شدم که درون و بیرون من یکی نیستند و جزئی  در درون من هست که علی رغم اینکه تلاش ها و نتیجه های خوب رو داره میبینه اما همچنان باور نداره به اینکه اینده میتونه عوض بشه ، امروز نشستم باهاش کلی حرف زدم ، خجالتیه ولی یه جاهایی راست راست تو چشم نگاه میکنه میگه نمیشه و لجبازی میکنه باهام ، نمیدونم این قسمت درونی چرا اینطوری باهام رو دنده لج افتاده . تصمیم دارم دیگه تا چندین ماه و تا زمانی که به اولین قله موفقیت نرسیدم دیگه ننویسم شاید 3-4 ماه شایدم کمتر ، باید بیشتر و بیشتر باهاش صحبت کنم ، تو مسافرت ها موقعیت هایی پیش میاد که ادم میتونه راحت تر حرف بزنه با خودش و با بخشش که هنوز نمیخواد تغییر رو قبول کنه ، شاید این پست رو بخونید و بگید چی میگی ؟ توهم زدی ؟ نه ، در یک ماه اخیر هر چی اون حس درونیم بهم گفت به حرفش گوش کردم و نتیجه فوق العاده بوده ، اما این بخش  نظر مخالف رو فقط باید بهش یه سری چیزا رو اثبات کنم که میشه ، باید بهش عشق بورزم و بیشتر بهش توجه کنم ، بیشتر براش وقت بذارم و ...


انگار ما ادما پیچیده تراز اونی هستیم که فکر میکنیم 


برای تک تک شما ها ، ارزوی موفقیت دارم و کامنتدونی رو باز میذارم

بهامین عزیز ، فرانک بانو ، کاکتوس عزیز ، دوستان قدیمی ام ، گلابتون بانو و ... برای همه شما آرزوی موفقیت دارم و فعلا خدا حافظ

میخواستم یه ویدیو بذارم ولی اپلود نشد ، برای اینکه حرفهای من رو بفهمید فیلم اتش بس 1 رو و اون اخراش رو که در مورد انسان و درونش هست رو ببینید و هر چند خیلی ها ممکنه بهش بی توجه باشن اما از زمانی که بهشون توجه کنید ، مخصوصا به اون ندای درون خودتون ، همه حس های درونی خودشون رو به شما نشون میدن سر موقعیت ها ، توضیح در مورد چیزی که خودمم دقیقا نمی دونم چیه نوشتنش سخته


مراقب خودتون باشین 

یادتون باشه مسیر موفقیت سخت و در عین حال خلوته که کمتر کسی جیگر پاگذاشتن داخل اون رو داره ، برای همه شما ارزوی موفقیت دارم 

پایان مسیر موفقیت انتظارتون رو میکشم

نظرات 8 + ارسال نظر
فرانک یکشنبه 12 آذر 1396 ساعت 23:59 http://sadbargkhatereh.blogsky

سلام مرسی از کامنتت...
فقط حس کردم یخورده ناراحت بودی !!!
اینم یکی از عیبهای منه که موقع عصبانیت دوست دارم تنهای تنها باشم ، یعنی بدون چقدر دیگه بی حوصله ام...البته خیلی بد هم هستش ، قبلن وبم رو میترکوندم و ایندفعه رمزی کردم ، ولی اشتباه کردم...
اینبار که اینطوری شدم حتما حتما یه پست میزارم که دوستام اذیت نشن....

من و همسر مشاوره قبل ازدواج نرفتیم ، فکرم نمیکنم گفته باشم که رفتم !!!
یکسری عیبها هست که تا زیر یک سقف نری نمیتونی بفهمی ......
من خیلی وقتها از همسر ناراحت میشم ، اولا به حساب این میزاشتم که زیادی حساس هستم و سعی کردم از حساسیتم کم کنم ، اما دیدم نه مشکل من نیستم ، حتی یکبار خواهرشوهر و مادرشوهرم بهم گفتن که هنوز همسر فلان اخلاق بدش رو داره ؟
اولا خیلی مراعاتش رو میکردم و سعی میکردم باهاش حرف بزنم ، خودشم قبول دا ه که یکسری اخلاق بد داره و ازم میخوادتحمل کنم و بزارم به حساب خستگی....
وقتی آدمی میدونه مشکلش چی هستش نیازی به مشاور نداره ، همسر بد دهنی میکنه و اون رو میزاره پای خستگیش....
اولا به قول تو دهنمو وا میکردم و جواب میدادم ، وقتی دیدم درست نمیشه سکوت میکنم و میزارم خودشو خالی کنه...

گمونم اره و البته دلیلش شما ه نبودی ، من خودم قبلنا همین طوری بودم و الان میبینم که خیلی جالب نبوده کارم!

نه نکفته بودین و معمولا میرن ، گفتم شاید شما هم رفته باشین

نه ، تحمل ادما یه آستانه ای داره ، چرا به جای تحمل عوضش نشه کرد ، نمیگم یک روزه ولی باور کن میشه ، اراده میخواد .

اتفاقا چون ادم میدونه چشه باید بره پیش مشاور ، ببین یه تکنیکی هست به اسم خوب گوش کردن ، شما یه سری تکنیک ها بلدی که من بلد نیستم ، من خودم میدونم چمه ، میام مطرح میکنم و شما راهنمایی میکنی که این کارها معمولا جواب میده و من تست میکنم ، حالا یه جواب میگیرم یا نمی گیرم ، من نباید بگم چون میدونم چمه پس نباید بگم.

پس ببخشید ها شما هر موقع سرما میخورین و میدونید چتونه ، دکتر نمی رین ؟ میدونید چتونه دیگه ! می بینید ؟ منظورمو گرفتی ؟

ادمها میتونن به روش های مختلف خودشونو خالی کنن ، چرا سراغ راهکارهای بهتر نمیره برای خالی کردن خستگیش ؟؟؟

ببین بذا یه مثال بزنم ، ادم تشنه رو دیدی ؟ دیدی بهش یه لیوان اب خنک چقدر میچسبه ؟ حالا شربت بهارنارنج خوردی ؟ اون تشنهه شاید نخورده باشه ولی اگه بخوره شاید دفعات بعد که تشنه شد به جای اب شربت بهار نارنج بخواد

با این کار شما ذائقه اون شخص رو عوض کردی.

میدونی چرا درست نمیشد ؟ چون سراغ راهی رفتی که به فکرت می رسید و از اون راه جواب نگرفتی اما سراغ راهی رفتی که جدید باشه و کمتر کسی ازش مطلع باشه ؟؟؟

بخاطر همین گفتم برین پیش مشاور ،اصلا هم بد نیست ، اونم پزشکه ، چطور وقتی مریض میشیم سریع پول میدیم که دکتر خوبمون کن ولی وقتی این اتفاقا و اختلاف نظرها و سلیقه ها هست از یه متخصص کمک نگیرم. اون روانشناسه قرار نیست معجزه کنه

قرار نیست چوب جادشو بالا ببره و بگه اجی مجی یه دفعه ای همسر همه چیزش عوض بشه ، نه قراره به شما تکنیک ها و چیزایی رو یاد بده که بهش بی توجه بودین یا کمتر توجه داشتین .

یادتون باشه این شما هستین که تصمیم میگیرن اوضاع به همین شکل باقی می مونه یا عوض بشه . قبلن گفتم بازم میگم ادمها میتونن عوض بشن منتها باید عامل محرکشون خیلی قوی باشه . خانمها ظرافت های زنانه ای دارن که خودشون بهتر بلدن ، میشه عوض شن منتها گاهی باید بهشون نشون داد نه تو جنگ و دعوا ، نه تو جر و بحث ، تو یک گفتگوی صمیمی

خب وقتی همسر میدونه که بعضی کارهاش بده خب نمیخواد تغییرش بده ؟ مثل این می مونه که ته جیبش سوراخه بعد بگه میدونم جیبم سوراخه و هر چی میرزم توش موقع راه رفتن از اون تو میفته بیرون ولی چیکار کنم ؟ نمیتونم درستش کنم ، خستم !!!

بعضی چیزها همین قد خنده دارن ، حالا شاید بگی من دارم باهاش زندگی میکنم و هیچم خنده دار نیست و برای من سخته ، بله ولی خودت نگاه کن ، 30 سال از عمرشو با یه اخلاقایی بزرگ شده که فک میکنه نمیتونه در حالی که میتونه و باورش باید بشه و گرنه از دست هیچ کس کاری بر نمی یاد .

فرانک شنبه 11 آذر 1396 ساعت 11:00 http://sadbargkhatereh.blogsky

الان پستت که مربوط به خودم بود رو تو وب بهامین دیدم...

امیر باید بگم که الان خیلی پیشرفت کردم و فقط رمزی کردم
اما قبلا حذفش میکردم.....
اما قول قول میدم که بعد ها اگه اینطوری خر شدم یه پست بزارم....

سلام
براتون یه کامنت گذاشتم تو وبتون
لطفا پل ارتباطی مخاطبین با خودتون رو قطع نکنید خواهشا

فرانک شنبه 11 آذر 1396 ساعت 00:27 http://sadbargkhatereh.blogsky

کجا رفتی امیرجان ؟
نمیگی بهت عادت کردیم و دلمون تنگ میشه ؟؟؟؟

عزیزین شما
هستم من همین دور و بر

کاکتوس جمعه 10 آذر 1396 ساعت 10:16

خیابان 16 آذر، خیابان ادوارد براون، مرکز مشاوره دانشگاه تهران

مشاوره حضوری: ۶۶۴۱۹۵۰۴-۰۲۱
مشاوره تلفنی: ۶۶۹۶۲۳۷۷-۰۲۱
مشاوره الکترونیکی: http://counseling.ut.ac.ir

ارتباط با ادمین:
@UTcounseling_admin

این کانالم البته فکر کنم درست نذاشتم ادرسو
کارگاه های خوبی با قیمت مناسب برگژار میکنه
من هرکدومو بتونم میرم ،دیدتو خیلی تغییر میده

دستت درست / مرسی

کاکتوس جمعه 10 آذر 1396 ساعت 10:12

یه کتابم هست نیمه تاریک وجود ،از دبی فورد
خیلی خوبه

ممنون از معرفی
کتاب صوتیشو دانلود کردم

کاکتوس جمعه 10 آذر 1396 ساعت 10:07

https://www.instagram.com/ravankook/

دوره های تحلیل رفتار متقابل یا TAاگر تونستی شرکت کن
این صفحه اینستا هم شاید کمکی بکنه

مرسی

کاکتوس جمعه 10 آذر 1396 ساعت 10:03

اولش شوکه شدم
ولی خوب وقتی درگیر خودت میشی و میبینی چقدر خودت تو وجودت موجودات وحشتناکی داری ، خلوت لازمه ولی اینو بدون همه اتفاقا به مرور زمان میوفته یهو خیلی به اون کودک درونت گیر نده .و در برخود با اطرافیانه که متوجه میشی چقدر پیشرفت کردی.
برات بهترینا رو ارزو میکنم
منتظرم زوداتر برگردی

درسته
ادما خیلی پیچیدن
بازم ممنون بابت معرفی کتاب

بهامین پنج‌شنبه 9 آذر 1396 ساعت 13:18

سلام
خیلی شوک شدم با این‌پست ازاین جهت که چند ماهی نیستین....
البته ان شالله خیلی زود به اولین موفقیت میرسید و من ِ درونی را متقاعد میکنین
البته یادتون باشه این لجبازی ها درونی برای همه ما رخ میده ،شما تنها نیستین

من گاهی منِ درونیم میشه دختر بچه ۶،۷ ساله که خیلی لجبازی میکنه.

یادتون باشه خواستن توانستن است و یادتون باشه خدایی که غیر ممکن واسش بی معناس و قادرمطلق ِ حواسش به شما هست.

آرزوی موفقیت واستون دارم
امیدوارم خیلی زود شروع به نوشتن کنید دوباره

سلام
نه باو ، این یه زمان برای آشتی درون و بیرون هست تا بهش اثبات کنم که اینده قابل تغییر هست ، نه لجبازی با این " من مخالف" فرق میکنه ، نمیدونم شاید هم همون باشه

بله ، من مطمئن هستم که خدا شما رو شانسکی جلوی راه من قرار نداد ، بلکه از روی حکمت و دلیلی بوده که از شما کلی چیز یاد بگیرم

به محض اینکه تونستم متقاعدش کنم یعنی یکپارچه شدم برای ادامه حرکت در مسیر و خلق اهداف بزرگتر

بهامین جان همیشه براتون دعا میکنم و امیدوارم به هر چی که دوست دارین برسین و موفق باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد