ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

سلامِ گرگ ...

امروز شاهد اتفاقی بودم که قبلا" هم مورد خفیف ترش رو دیده بودم ولی این دیگه ، قبل از اینکه ماجرای اصلی رو بگم یه تیکه از استاد رائفی یادم اومد ، این رفته بود یه جا سخنرانی بعد مسائل رو شفاف توضیح میداد ، یه دختره به نمایندگی از یه سری خاص ، بهش برگه داد که همه رو نگو یا شفاف نگو ، بعد این هم پشت میکروفن کاغذش رو خوند و گفت اتفاقا این نگفتن ها اوضاع رو اینجوری کرده و باید گفت ( نقل به مضمون کردم ) اره ، این چیزی هم که میخوام بگم شفاف و اون چیزی هست که من دیدم ، حالا برداشت هر کس میتونه متفاوت باشه.


ماجرا رو در ادامه میذارم و به نظرتون بهترین واکنش در این اتفااقات چی میتونه باشه؟


+ دختر خانم های عزیز ، من بعنوان کسی که هم جنس وجنس خودم رو میشناسم بهتون این هشدار رو بدم که بدونید پسر الکی واسه دختر خرج نمیکنه ، چرت و پرته هر کی میگه دوست.دختر برای دوستی میخوام ، درصد کمی هم شاید دنبال تکیه گاه دوستی و نه جنسی بخوان ولی خب اونا کمن ولی همیشه پشت خرج کردن زیاد هر پسری ، طمعی نهفته است و به قولی ، سلام گرگ بی طمع نیست.


تشریف بیارین ادامه مطلب

 

 

مثل همیشه ، همون مسیر همیشگی رو داشتم می اومدم که رسیدم پشت فروشگاه ، اتفاقا اونجا دوربین هم داره ، یه پسره با یک پراید سفید و 2 تا دختر ، یکی مانتوی روشن که دست یه بچه 3-4 ساله تو دستش بود و اون یکی هم یه دختر خانم با مانتو سیاه ، بالاتر و پایین تر هم 2 تا پسر دیگه داشتن نگاه میکردن


 پسره : بشین تو ماشین بریم

دختر مانتو سیاهه : نمیخوام ، میخوای با من رابطه داشته باشی

پسره : کلی خرجت کردم میگی نمی یاد

دختر مانتو سیاهه : ( رو به دوستش  و اون یکی دختره ) زنگ بزن بابام ، زنگ بزن 110

پسره دختره رو سوار ماشین میکنه  ، من میرم جلو و به دختره میگم خانم مشکلی هست ؟ 

پسره : نه مشکل خانوادگیه

من » خانم مشکلی هست ؟؟ 

پسره : بهش بگو مشکل خانوادگیه !

دختره : نه آقا چیزی نیست 

 و پسره گاز ماشین رو میگیره میره


بعد من همینطور در ادامه داشتم میرفتم یهو دیدم همون ماشین از جلوم رد شد و دختره جیغ میزد و در ماشین رو باز کرده بود که به نشانه تهدید خودش رو بندازه پایین. بعد من اون دوست دختره که مانتو روشن داشت و به بچه هم دستش بود رو دیدم بهش گفتم اینا رفیق ؟ دختره داشت خودش رو پرت میکرد پایین


دختره : والا چی بگم ، شماره ماشین رو دادم به کلانتری


راستش من نمی دونستم که این راست میگه یا نه ، متاسفانه شماره ماشین هم بر نداشتم و تنها کاری که ازم بر می اومد این بود که زنگ زدم 110 و شرح حادثه رو گفتم ، 


نظرات 2 + ارسال نظر
گلی دوشنبه 11 تیر 1397 ساعت 22:16 http://delneveshtehay.blogsky.com

فکر میکنم یه سری نیاز هایی هست که باید تو کانون خانواده برطرف بشه اگه بهش بی توجهی بشه چنین مواردی پیش میاد.
مگر این که شما به عنوان یه "آقا" بگین تا اثری داشته باشه.

سلام - من کاملا" با نظر شما موافقم

منم حرفم همینه بعضی حرفها رو باید بعضیا بگن که نمیگن - درباره خود این من باید اصن یک پست بذارم

بهامین دوشنبه 11 تیر 1397 ساعت 21:42

ما دخترها خیلی خیلی باید مراقب باشیم.

اون دختر نباید ازاول سوار ماشین میشد
دختر مثل گل میمونه ؛ مراقبتش خیلی زیاده
کاش همه بدونیم کسی مارا برای خودمون میخواد یا برای...
خیلی ناراحت شدم برای اون دختر

چه خوب به پلیس اطلاع دادین

اونکه بله ، همه باید مراقب باشن ولی خب این مورد برا دخترا بیشتره

اینجور که من فهمیدم از مکالمات اون 3 نفر ، اینا همه شون شماره مادر و پدر همدیگه رو دارن ، مثلا" اون دختر مانتو روشنه گفتش که من الان زنگ میزنم به مادر پسره.

ادم نمیدونه اینجور موقع ها بره جلو چیزی نگه ، کلا" وقتی شنیدم که پسره گفت کلی خرجت کردم دیگه اصن حالم بد شد خب معلومه ادم الکی خرج نمیکنه برا کسی .

کاشکی بر میداشتم شماره پلاک رو ولی اونم باز ترسش هست پلیسم پیگیری کنه بعد اونا بگن نه مسئله خاصی نبوده . معلوم نیست که از اینا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد