ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

خدایا چرا اوضام تغییر نمیکنه؟

خیلی شده این حس رو داشته باشم که چرا این سختی ها تمام نمیشن؟ کاش مثل هری پاتر یه چوب جادو داشتم ، تکونش میدادم ، وردی  رو میخوندم و اون حل میشد اما  در واقعیت ها و دنیای امروز ، این که منتظر یک معجزه باشم ، خواب و خیالی بیش نیست.اتفاقا" همین حرف من ، یک دیالوگ ماندگار از فیلم برزخی ها و علی فردین هست ، من اون دیالوگ رو جدا کردم ، نگاش کنید .


دیالوگ این خدای تو چیکار میکنه ( کلیک )



خلاصه اینکه با حلوا حلوا گفتن و خدا خدای الکی ، هیچ اتفاقی نمی افته ، بعد میگیم خدایا چیکار کنیم اوضاع احوال تغییر کنه ، خدا تو کتابش 2 جا  اشاره میکنه ، یعنی اگه عبارت ان الله لا یغیر ( خدا تغییر نمیده مگه اینکه ) رو سرچ کنیم  ( در سایت تنزیل دات نت ) در سوره های انفال و رعد خدا جواب داده !




سوره انفال - ایه 53

ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۵۳﴾

این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمى‏ دهد مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند و خدا شنواى داناست (۵۳)


سوره رعد - ایه 11

لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ ﴿۱۱﴾

براى او فرشتگانى است که پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت‏ سرش پاسدارى مى کنند در حقیقت ‏خدا حال قومى را تغییر نمى‏ دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا براى قومى آسیبى بخواهد هیچ برگشتى براى آن نیست و غیر از او حمایتگرى براى آنان نخواهد بود (۱۱)


نتیجه : خدا اوضاع احوال رو تغییر نمیده مگه اینکه اونا تغییر بدن خودشون رو !


خلاصه اینکه کشکی نیست این تغییر وضعیت که در نهایت منجر به تغییر یک سرنوشت میتونه بشه ، اصولا" میگن سرنوشت رو از سر باید نوشت



+ پیشنهاد میکنم این پست رو هم بخونید ( اینجا )


در همین رابطه ، داستان فُضَیل بن عَیّاض که در تاریخ هست که بعد از تغییر خودش ، هم همسایه کعبه شد هم یکی از راویان موثق امام صادق و شاگرد هم تربیت کرده ، داستان اون هم به نوبه خودش جالبه که اینجا( کلیک )  میتونید بخونیدش ، کسی که آیه زیر رو شنید و بهش پاسخ داد!


سوره حدید - ایه 16

أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَق[۲]

؛ آیا وقت آن نرسیده است که قلب های مؤمنان در برابر یاد خدا و آنچه از حقّ نازل کرده است خاشع گردد؟!


که فضیل پاسخ میده :

بَلى وَ الله قَد آنَ، بَلى وَ الله قَد آنَ؛ به خدا سوگند وقت آن رسیده است، به خدا سوگند وقت آن رسیده است!»


این شخص راهزن بوده تغییر کرده شده یک شخص قابل احترام و موثق


از این موارد زیادن ولی مورد دیگه ای که در ذهنم هست ، آقای ناصر خسرو قبادیانی هست ، موقعیت اجتماعیش رو داشته ، یه شب خواب میبینه و تو خواب بهش میگن : برا چی اینقدر شراب میخوری که باعث میشه خرد و دانایی هات از بین بره ؟ میگه که تنها شراب میتونه غم و اندوه دنیا رو کم کنه ! در ادامه ،  آن شخص جواب داد: «در بی خودی و بی‏خبری و بی‏هوشی، راحتی وجود ندارد. حکیم باید مردم را به آگاهی دعوت کند و بر هوش آنها بیفزاید.» ناصر خسرو پرسید: «چه‏طور به این درجه نائل شوم؟» صدا جواب داد: «جوینده یابنده است!» ناصر خسرو از خواب بیدار شد و آنچه را در خواب دیده بود به خاطرآورد. تصمیم گرفت همان‏طور که از آن خواب بیدار شده بود از خواب چهل ساله‏ی خود نیز بیدار شود.( توضیحات بیشتر )


خلاصه اینکه میگن از تو حرکت از خدا برکت ، من که میگم باید اراده رو قوی و تیز و برنده کرد و باید اگه روی هدف 2 ساعت وقت بذاریم روی اراده چندین برابر بیشتر وقت گذاشت و از خدا هم استعانت گرفت تا اوضاع اونجوری بشه که میخوایم ، سخته ولی بالاخره تهش اونی میشه که ما میخوایم.

نظرات 1 + ارسال نظر
بهامین پنج‌شنبه 14 تیر 1397 ساعت 16:12 http://notbookman.blogsky.com

به قول قدیمی ها از تو حرکت ازخدا برکت
خیلی خوب بود این پست

خیلی ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد