ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

پیش پیش تبریک!

سلام  به همه دوستان خوب و عزیزم ، خوبین؟ امروز اخرین روز سال 1396 هست و کلی خوشحالم و البته به لحاظ تحویل ساعت و زمان بندی کمترین ساعت رو داره!





پیشاپیش سال نو رو به همه دوستان خوب و عزیزم ، صمیمانه تبریک میگم و امیدوارم سال جدید ، سالی پر از موفقیت ، شادی ، شادکامی و یه سال خفن

برای شما باشه با کلی اتفاقای خوبی که داخلش خواهد افتاد که بهترین هستند.



هفت سین امسال 


۱-سایه پدر و مادر بر سرتون

۲ -سلامتی جسم و جانتون

۳-سرسبزی خونه هاتون

۴- سخاوت دل ‌هاتون

۵-سرنوشت زیبا درتقدیرتون

۶-سبد سنبل تو نگاهتون

۷-سیب لبخند بر لباتون

چالش نوروز 1397 - بهترین خاطره عید!

 

دلم این روزها پر می زند برای خانه ی قدیمی پدربزرگ که پنجره ی ایوانش به سمت مزرعه چای باز میشد ، صبح ها پرنده ی کوکو ، روی بزرگترین درخت باغ می نشست و کوکو گویان بیدارمان می کرد ، همیشه دوست داشتم این پرنده را از نزدیک ببینم اما تنها صدایش از کودکی برایم مانده است.

 

عید آنزمان ها با الان خیلی فرق داشت و میخواستیم هر طور که شده ، شب عید یا اولین روز عید در کنار پدربزرگ و مادربزرگ باشیم ، پدربزرگم جنسش خاص بود و اصلا متفاوت ترین آدمی بود که میشناختمش ، روزهای مدرسه را میشمردم تا به عید برسم و در ایام عید در کنار پدربزرگ باشم. آنزمان ها مثل خیلی های دیگر ، با اتوبوس مسافرت می کردیم و از قضا آن شب نمیدوانم چطور شد که تمام بلیط ها فروخته شدند و برای مسافرین دیگر اتوبوس های مازاد گذاشتند ، خیلی خوب یادم نیست اما دقیق به خاطر دارم که مسافران شمال را اسم نویسی کردند و در لحظه سوار شدن به اتوبوس اسامی را میخواند و مسافرین سوار اتوبوس می شدند. ترمینال پر از مسافر و لحظات عجیب و غریب انتظار در ترمینال ، هیچگاه از خاطرم نمی رود.

 

همیشه حدود 6 ساعت در راه بودیم و آن شب ، یکی از فراموش نشدنی ترین شب ها بود . چیزی که سفر ما را جالبناک تر میکرد این بود که برای رسیدن به خانه پدربزرگ می بایست بخشی از مسیر را با نیسان یا هر وسیله دیگر که میرفت ، می رفتیم ، عمو و خاله من همراه پدربزرگ و مادربزرگ زندگی می کردند و خاطراتمان به آنها نیز گره خورده است. قبل از سوار شدن بر نیسان ، سوغاتی های مخصوصمان که کلوچه و پفک بود را می خریدم و بعد این دو را با هم قاطی و با بچه های فامیل می خوردیم! لذت و طعم وصف نشدنی ای داشت.

 

پیچ های مسیر با ان آینه های محدب و مقعرش و درختانی که تلالو نور خورشید به خیابان می تابید ، همه و همه ، باعث میشد تا لذت نیسان سواری چیز دیگری باشید مخصوصا اگر روی تاج نیسان می نشستیم و با داد و بیداد های مادر پایین امده و در کنج محکم طاق را میگرفتیم که خدای نکرده نیفتیم و چیزی نشود.

 

همیشه سر پیچ که می رسیدم قلب هایمان با شدت بیشتری میزد و اینجا بود که گل های پامچال و بنفشه ، به استقبالمان می امدند که گویا می گفتند خوش امدید ، گل هایی که بسیار دوستشان داشتم و دارم.




 مسیر سرپایینی ای که شاید 10 دقیقه بود و رسیدن به دروازه چوبی و بلتی که همیشه روی ان بازی می کردم و همین که صدای باز شدن بلت شنیده میشد پدربزرگمان شصتش خبردار میشد که مهمانان کرجی ای شان امده اند و به استقبال می امدند و با ماچ و بوسه بسیار از ما پذیرایی میکردند. یک خانه چوبی که پنجره اش به مزرعه زیبای چای باز میشد و باغی که از همه نوع میوه داشت برایم تداعی گر بهشت است. در ان باغ بزرگ راه که می رفتیم پامچالها و گل های بنفشه و سفید را می دیدیم و اینکه مبادا انها را زیر پا له کنیم و چه حیف که عمرشان کوتاه بود.

 

گوشه گوشه باغ و ان خانه گلی ، برایمان خاطره انگیز ناک ترین جایی بود که می دانستیم ، باغی که سیب های کوچک قرمزش آنقدر قرمز و ترش بود که نمیشد همه اش را با چند گاز خورد ، درختان فندق ای که فندق هایش موقع چیدن با ما قایم موشک بازی میکردند و زیر برگهای بزرگ پنهان می شدند و درخت سیبی که من و پس خاله جان سوارش شدیم و از کمر شکست! درخت بیچاره! و یک درخت گلابی که هنوز هم همانجاست ، روبروی خانه و گل های هفت رنگ ادریسی که هر کدامشان یک رنگ میشد و رنگ آبی اش رو بسیار دوست می دارم .

 


هر چه که فکر میکنم بهترین خاطره عید من مربوط به همان زمانهاست ، شنیدن قصه های پدربزرگ و اینکه در قصه هایش آقا شغاله و گرگه نقش های منفی را داشتند و همیشه همه چیز زیبا تمام میشد و صبح با صدای کوکو ، از خواب بیدار می شدیم... بزرگترها حلقه زنجیر قدرتمندی هستند که همه را گرد خود جمع می کنند با همه اختلافاتشان و این روزها که نیستند چقدر از هم دور شده ایم ...

چالش نوروز 1397

سلام به همه دوستان وبلاگی رد پای دوست

عزیزان داره اخر سال میشه و من میخوام که یک چالش بذارم و همه شما دوستان قدیمی و جدید بهش دعوتید . بخوام نام ببرم همه دوستانی که لینکشون کردم هستند! حالا میام وبتون هم میگم ولی در کل ، ما جرای این چالش چیه ؟


از شما دوستان میخوام که یک خاطره از عیدتون رو ، یا شب عید ، یا یه چیزی که گره خورده با عید سالهای قبل یا امسال هست رو در قالب چالش نوروز 1397 بنویسین و بذارین تو وبتون ، مسلما از نوروز سالهای گذشته مسلما همه ما خاطراتی رو داریم ، پس نوشتن و یا مرورش ، خالی از لطف نیست! 


بازم دارم میگم من تمام دوستانی که من رو میشناسند به این چالش دعوتند!به چالش کشیده شدید! موفق باشید!

عوارضی + خلافی

کلا سعی میکنم قانون رو رعایت کنم و تا اونجا که بشه و ماشین ما تهش در جاده مسطح 100 تا براش اکیه و سرپایینی و اینا 110 تا هم رفتم !اما رو 80 سعی میکنم تعادل رو نگه دارم . اینا رو گفتم تا بگم که یه روز رفتم سایت راهور 110 که خلافی ماشین رو ببینم که چقدره ؟ دیدم اوه! نوشته 60 تومن جریمه! حالا چی بوده؟ دوربین گرفته ؟ چرا ؟ چون ظاهرا 30 تا اضافه داشتم میرفتم ولی هر چی به تاریخی که زده نگاه میکنم اصلا جور در نمی یاد ، شنبه ساعت 8.30 صبح اونم جایی که من میدونم که نبودم! حالا اگه 5 شنبه جمعه بود چرا ولی نه شنبه . پرسیدم از اینور اونور که میشه عکسشو گرفت ببینم ؟ گفتن که قبلنا عکسشو میفرستادن دم در خونه.


به اصرار مامان که جریمه رو نذار واسه اونور سال که دوبل میشه و بده و اینا رفتم خدمات دولت گفتم خلافیمو بگیر و عکسشم چطور بگیرم که گفت الان سامانه شون خراب شده! بعد چون نوبتم برا عوارض بود و منم برا خلافی رفته بودم فک کرده بود که اومدم عوارض بدم ، بی هیچ مقدمه ای گفتش 100 تومنه ! گفتم چی ؟ من 100 تومن خلاف دارم ؟ قبل اینکه بیام 60 تومن بود ؟ گفتش شما چی داری میگین؟ گفتم خلافی رو دیگه بهتون که گفتم ببینید چقدره! گفتش نه من عوارض ماشین رو گفتم!


گفتم 100 تومن عوارض ماشین ؟ یه بار ماشین رو خردیدم بردیم محضر سند زدیم و بیمه و معاینه فنی و اینا همه چیش درسته ، عوارض چیه؟ مگه قبض آب و برقه ؟ حالا ما 2 ساله ماشین خریدیم هیچکی بهمون نگفت که ماشین عوارض داره و باید هر سال عوارض ماشین هم بدیم! خلاصه اونروز فقط خلافی رو صفر کردم و عوارضش مونده!


ولی متوجه نمیشم ، شهرداری مالیاتشو که میگیره و روی قیمت اصلی ماشین هم یه تعرفه هایی میخوره ، دیگه چرا باید عوارض بدیم؟ دولت باید حمایت کنه از تولید داخل نه اینکه سر ماشین تولیدی هر ساله یه پولی بگیره. بازم من که نفهمیدم.اگه ماشین نو خریدین که مبارکتون باشه حواستون به خلافی و عوارض و بیمه ماشین هم باشه.

روز های پایانی سال 1396

سلام . در روزهای پایانی سال 96 هستیم و ابن سال هم با تمام خاطراتش ، داره کوله بارش رو میبنده و کم کم بره و جاش رو به سال جدید بده .راستش بر عکس سالهای قبل اصلا تو مود عید نیستم و اون شور و حال رو ندارم . تصمیم ندارم الان و قبل از عید لباسی بگیرم و مامان اینا هم تقریبا همینطور و اون بشور و بساب که بدو سال نو شد تا الان خبری ازش نیست.


عوضش خبر خوب اینه که در آزمون اخر سال ، چیزی که به لطف خدا رو سیاه شد و ابروش رفت همین مشکلات مسخره ی مالی بود که دستش رو شد . تمام سختی ها رو تحمل کردیم و با هر وضعی و اینکه میگن صورتمونو با سیلی سرخ نگه می داشتیم و این داستانا ادم باید تو موقعیتش باشه ، نمی گم غر نزدیم ولی سعی کردیم در کنار غر زدم دست همدیگه رو بگیریم که مشکلی برامون پیش نیاد و الحمدالله و خدا رو هزاران بار شکر همه مشکلات و مسائل حل شدند.


یه سرس قسط ها هستند که پرداختشون میکنم و من هم الحمدلله توفیق شد قسط شهریه ام رو بصورت اصل پول بدم و برا نزولش آف خوردم که بسی جای شکر و سپاسگذاریه.بهر صورت این قسط ها و داستانا و اینا همیشه هست. اما یه خورده از خودم بگم که الان چیکار دارم میکنم!


راستش نشستم یه روز ببینم که واقعا الان چی پیش نیاز همه چیزهای دیگست که دید زبان انگلیسیم افتضاح تر از اون چیزیه که فکرشو میکردم. گفتم خب کدوم منبع خوبه ؟ اوایل نشستم از انگلیش تودی شروع کردم و جزوات ورک بوکش رو پرینت گرفتم موقع خوندنش اصلا نمی فهمیدم صورت سوال اصلا به چه زبانیه ؟ انگلیسی نبود چون صورتش فرانسه بود و جملات و کامل کنید و اینا انگلیسی - یه مدت اونو دنبال کردم بعد گذاشتمش کنار الان دارم دایره لغات رو با کدینگ حامد اسکندری پیش میرم! چیز فوق العاده ای هست و خیلی کمک میکنه تا لغات تو حافظه بمونه.این کتابها هم به نظم خوبه ولی برای دایره لغت فقط حامد اسکندری 



چه خبر از دنیای مجازی


پیشنهاد میکنم کلیپ زیر از پرویز و پونه رو حتما ببینید!