گاهی ، کلی اتفاق ناخوشایند برای آدم میفته ، شاید یک خروار مشکلاتی که هر کدومشون ، به آدم بگن تو دیگه به بن بست رسیدی و نا امیدی ای سراغ آدم بیاد که بگه تموم شد ، افسردگی و اندوه آدم رو فرا بگیره و آدم از خودش بپرسه چرا هنوز زنده ام؟ شاید باید نفسم رو بگیرم تا درد و رنجم به اتمام برسه ، تا دیگه تو این وضعیت اسفناک نباشم .
اما بودن کسایی که تو شرایط مشابه ما و حتی بدتر بودن ، این سوال رو از خودشون پرسیدن که : "چرا من هنوز زندم" و دلیل قانع کننده ای براش پیدا کردن ، شاید این کلیپ بتونه جواب این سوال ، در بدترین شرایط زندگی برای یک انسان باشه .
من نمی خوام از بدبختی حرف بزنم ، دلمم نمی خواد الکی از امید حرف بزنم ، من میخوام از زنده بودن حرف برنم و گوینده این حرف خانم Muniba Mazari هست ، یک دختر بلوچ پاکستانی ، که یک تصادف ، همه چیزش رو ازش گرفت و به مرز نا امیدی کشوند ، از خودش یک سوال پرسید ؟ " چرا من هنوز زندم " و جوابی که براش پیدا کرد باعث شد همه چیزش تغییر کنه . کلیپش 2 پارت داره ، بهتره خودش اوضاعش رو تشریح کنه تا بیشتر درک کنیم که چی شد.
اینستاگرام خانم Muniba Mazari ( کلیک )
وب سایت Muniba Mazari ( کلیک )
ویکی پدیا ( کلیک )
پارت 1 این کلیپ
لینک این ویدیو در نماشا ( کلیک )
پارت 2 این کلیپ
لینک این ویدیو در نماشا ( کلیک )
شنیدید که میگن : آهن رو باید با آهن برید ؟؟؟ یا آتیش رو باید با آتیش خاموش کرد ؟؟؟ یا مثلا تربیت بعضی حیوانات ، هدفش مقابله با یه سری حیوانات دیگست؟؟؟
( مثل تربیت گونه هایی از سگ که برای شکار شیر کوهی استفاده میشه )
ما تو مسیری که داریم میریم به سمت هدفمون ، یه سری ترس میاد تو ذهنمون که یا این ترس ها منبع اش ، ذهن خود ماست که نمی خواد به ما آسیبی وارد بشه یا عوامل محیطی و بیرونی هست. بهر صورت این ترس همواره با ما هست یعنی استارت کار رو که میخوایم بزنیم این ترس هم میاد تو وجودمون . امروز اومدم کارم رو شروع کنم که دیدم بعضی از همین ترس ها تو ذهنم داره مرور میشه . گفتم بذا رو کاغذ بکشمش و نقاشیش کنم ببینم چقدر ترسناکه و چه خصوصیاتی داره که من رو میترسونه .
نتیجه نقاشی پایین شد ....
بعدش گفتم خب ، ترس همیشه هم خوبه و هم بد ، ترس های ذهنی جزئ ترس های بد هستن و اگه بشه ترس های مثبتی درست کرد که بشه به ترس های ذهنی غالب شه خیلی اکی میشه ، اینطوری شد که من چند هدف رو نوشتم ( تو نقاشی 2 تا رو میبینید ) که تو هر مرحله یه هدف مشخص کردم ، هر مرحله یک غول داره که نوشتم انجام این کار چه مشقت هایی داره و مشخصات انجام این کار رو در غالب صفات اون غوله نوشتم که ببین مثلا این کار همیشه ازش ترسیدی ، اون غوله همیشه تو رو با نعره هاش میترسونه و زمانی که تو فرار میکنی اونم دنبالت میدونه و تو در این لوپ همیشه از انجام هدفت بخاطر ترس های ذهنیت فراری ستی .
وقتی هم قیافه غوله جلو چشمم هست و هم میدونم چه رفتاری داره ، به نظرم با ترس های مثبت ، میشه بر ترس های منفی ذهن چیره شد مخصوصا زمانی که با ترس های ذهنیت شروع به بازی در قالب همین کاری که من کردم رو باهاش بکنی .
براتون ارزوی موفقیت دارم و امید وارم اینبار غول ها شما رو شکست ندن و نخورن
یادتون باشه به هر غول یا هیولا ، یکسری صفات مشترک و یکسری صفات بارز بدید ، مثلا همه شون نعره کشون میخوان شما رو بترسونن ، همه شون یه شیشه عمر دارن و زمان انجام یک کار همیشه ثابته ولی با ترس شما و فرار شما ، زمانی که از انجام اون کار فراری هستید به شیشه عمر اون غول اضافه میکنید . برای غول و هیولاتون یک شیشه عمر مشخص کنید ( متناسب با زمانی که لازمه صرف هدفتون بشه )
فکر میکنم زمان اینه که شمشیرتون رو بیرون بکشید و یه حمام خون از غول هایی که متولد ترس های ذهن هستند ، باید راه بندازین یا اگه مهربون تر باشید مجبور شید که تسلیمشون کنید و ... خب خودتون می دونید ...
در این مبارزه و چالش خودتون ، موفق باشید
برای واقعی تر شدن نتیجه ، پیشنهاد میکنم این افکت رو چاشنی کار خودتون بکنید ( کلیک )
به نظر شما ، بهترین جملات انگیزشی که میتونن به آدم انگیزه و قدرت بدن چیاست ؟؟؟
.
.
.
.
لطفا تو کامنت ها بگید و من تو این پست میذارمش و این پست هم احتمالا یه مدتی ثابت بمونه
Sabireh ( وبلاگ این دوست عزیز )
به خودم ایمان دارم.. و من از پس کارا برمیام من میتونم..
مهربانو ( وبلاگ این دوست عزیز )
پشت سر باد نمی آید .. هر چی هست پیش روست .
انسان ( وبلاگ این دوست عزیز )
تو تنها نیستی خانوادت عاشقتند و خدا پس بهترین خودت باش
حمید حوائجی ( وبلاگ این دوست عزیز )
اگر می خواهید خوشبخت باشید زندگی را به یک هدف گره بزنید نه به آدم ها و اشیاء.«آلبرت اینشتین»
بهامین بانو ( وبلاگ این دوست عزیز )
جمله 1 : هرگز فراموش نکن ، هر چه اتفاق بیافتد تو همواره در آغوش خدا هستی .
جمله 2 : این نکته را از غنچه ها آموختم : تا لب به خنده وا نکنی گُل نمی شوی …)
جمله 3 : ما هر روز دو انتخاب داریم : 1. هدیه لبخندمان به دیگران ، 2.دریغ زیبات ترین هدیه دنیا به دیگران ؛ و جالب اینجاست هر انچه را به دنیا بدهی همان را باز پس میگیری!
جمله 4 : از شکست نترس ، آن چیزی که باید از آن بترسی ، نشانه گرفتن اهداف کوچک است ، وقتی هدف بزرگی داشته باشی ، حتی شکست خوردن هم در آن باشکوه است! شکست موفقیت است! اگر از آن درس بگیریم ...
جمله 5 : نه پیروزی به منزله ی پایان راه است و نه شکست به معنای نابودی، شجاعت یعنی ادامه دادن.
جمله شما
ادامه مطلب ...
در پست قبل ( اینجا ) گفتم که من راهکارهایی رو میگم که در نهایت باعث میشه با خلاقیت خودت ، بتونی چرخه ی سوخت هسته ای رو کامل کرده و به مراتب بالای عرفان در موفقیت برسی ، در این پست و ادامه قسمت قبل من با این پیش فرض میرم جلو که میخوای برای اخرین بار ، تلاش کنی هر چند از تمام عناصر و فاکتورهای توی مسیرت واقعا بدت میاد و میخوای بدترین بلایی که ممکنه سرشون بیاری ، دیگه نوع بلا رو خودت انتخاب کن ( آتش به اختیار ). پس انتخابش با شما ولی میخوای یه بار دیگه هر چند نسبت بهش کینه داره و متنفری ازش ، یه فرصت دیگه بهش بدی ، شاید یه فرصت آخر ...
ادامه مطلب ...
تصور کنید که میخواید یک کاری رو انجام بدید ، اما اون کار به اون سرانجامی که میخواید نمی رسه و هر بار یه جوری به سرانجام نمی رسه ، اینقدر شکست می خورید ، میخورید تا جایی که دیگه میگید اصن نخواستم و ولش می کنید . من اسم این نقطه رو میذارم "یکنواختی" یا " اشباع شکست ".
اینکه یک کار به سرانجام خودش نمی رسه شاید دلایل مختلفی داشته باشه اما اگه به تصویر زیر دقت کنید ، بیشتر متوجه این مطلب میشید :
اخرین فوت کوزه گری موفقیت اینه که ببینی بزرگترین دزد زمانت که افت موفقیته چیه ؟ بعد ترتیبی بدی که هیچوقت سر وقتت نیاد ...
یا بهتر بگم ، تو هیچوقت سروقتش نری ... نباید چوب حراج به زمانی که برای موفقیت نیازه بزنیم
داشتم فایل های صوتیم رو گوش میکردم که رسیدم به یک ترک صوتی که ظاهرا از یک کلیپ ویدیو ای 7.33 دقیقه ای جدا شده بود ، دیدم فایلش جالب و چالش برانگیزه و ادم رو سوق میده به حرکت ، فقط کاش میشد کسی که زبانش خوبه بیاد و ترجمه کنه ، راستش همه حرفش رو نمی فهمم و شکسته متوجه میشم که چی میگه.
عکس پایین ، دستای اقای الکس گریگوری ( پست مربوطه اش در اینستا ) ، قهرمان 33 انگلیسی هست که بعد از ثبت 11 رکورد عکس دست هاش رو در اینستاگرامش به اشتراک گذاشت ، نگاه کنید ، با دقت نگاش کنید ، نگاه نکرد به بقیه و بگه که همینه ، زندگی همینه ، من چقدر سختی کشیدم ، نشده ، باید دست بکشم از تلاشم !! نه اینو نگفت ، با دقت نگاه کنید ، گفت من میتونم و براش تلاش کرد ، تغییر حالت دست هاش بخاطر باوری هست که داشت که میشه ، باید بیشتر تلاش کرد ، بیشتر بیشتر و بیشتر
ما هم می تونیم ، منتها باید تلاش کنیم و هر روز مشت های محکمی به دهن تنبلی ها و عادت های بدمون بزنیم و حرکت کنیم برای تغییر ، ما می تونیم ...
+ عکس پایین نشون میده ایرانیا همه جا هستن و فعالن
برای اینکه متوجه بشید چی میخوام بگم حتما فیلم های زیر رو ببینید ، هر جفتشون فوق العادن
IF I STAY ( اگر زنده بمانم )
THE LOVELY BONE ( استخوان های دوست داشتنی من )
هر دوی اونها درباره مرگ هست ، اما نترسید ، این سرنوشت همه ادم هاست اما باید بدونیم که اون نقطه اخره و الان ما تو نقطه زندگی هستیم . ماجرا از این قراره که ما می میریم ، و در زمان مرگ چقدر رشد داشتیم؟این رشد منظورم رشد و تکامل و رسیدن به اون چیزی که ما رو به سعادت می رسونه. نه فلسفی حرف نمی زنم . دوست داشتیم به چی برسیم ؟ ایا بهش رسیدیم یا حداقل براش تلاشی کردیم؟
میگن در زمان سلیمان س ، ایشون پرنده ای رو دیدم که مرتب می اومد سمت رودخونه ، با منقارش اب برمی داشت ، می رفت و دوباره بر میگشت ، ازش پرسید چیکار داری میکنی؟ پرنده گفت لونه ام اتیش گرفته ، اب بر میدارم که خاموشش کنم ، سلیمان گفت مگه اون ابی که برمیداری میتونه اتش رو خاموش کنه ؟ پرنده گفت ، من تلاشم رو میکنم ، حداقل تلاشم رو کردم و شرمنده نیستم جلوی همسرم ولو این اب کم باشه.
بله ، اون هم تلاشش رو میکنه ولو کم باشه . اما سوال اینجاست ...
در فیلم دوم ، دختر بزرگ خانواده توسط همسایه اش به قتل میرسه ( اما هیچ صحنه خشن +16 به اون صورت نداره ، با اینکه دوبار فیلم رو دیدم نفهمیدم دختره چجوری به قتل رسید و این به این خاطر احتمالا بوده که تمام مخاطبین رو شامل بشه که این مفهوم رو برسونه که به همه اعتماد نکنن ) بهر صورت دختره به قتل میرسه و جسدش ، توسط قاتل داخل یک کیسه که اونم داخل گاو صندوق میزاره و میندازتش داخل چاهی که حالت مردابی داره و هیچوقت جنازه دختره پیدا نمیشه . این دختره بعد از مرگ ، شاهد اتفاقاتی که بر خانوادش میگذره هست. یک دختر 14 ساله که حالا دیگه نیست و جسمش تو همون 14 سالگی مونده و مابقی و خواهر کوچکترش حالا داره بزرگ میشه و عشقش رو پیدا کرده و میخواد ازدواج کنه.
یا تو فیلم "اگر زنده بمانم " خانواده دختره در یک تصادف کشته میشن ، دختره عاشق موسیقی هست و حتی تو ازمون موسیقی میزنه میترکونه ازمونش رو جوری که بعد بابابزرگش بهش میگه تو عالی بود ، در تعجبم چطور اون سازت هنوز سالم مونده ، این دختر در تمام طول فیلم خاطراتش رو مرور میکنه و سعی میکنه که برگرده و مقاومت کنه و برگرده که بتونه به خواسته اش جامه عمل بپوشونه و عالی بشه .
حالا من از خودم یک سوال پرسیدم ، اگر من همین الان از کاری که دوستش دارم دست بکشم ، ایا تا ابد حسرتش رو نخواهم خورد در حالی که میبینم بقیه دارن تلاش میکنن که به خواسته هاشون برسن ولی من یک ابدیت باید در حسرت نرسیدن باشم ؟ ادم باید جوری زندگی کنه که بعد از مرگ ، زمانی که زندگیش رو که مرور کرد به تک تک لحظات و به لحظه ای که منتظرش بود حال کنه و داد بزنه بگه اون منم! ببینید ، من! من موفق شدم ، من شاگرد اول شدم ، معدلم بالا شد ...
ادم باید عشق کنه با زندگیش ، کمبود هایی هست ولی باید با حداقل ها ساخت و کارهای لازم برای پیشرفت کردن رو کرد ، باید عالی شد ... نباید متوقف شد ، ادم ها به کمال میرسن و این به کمال رسیدن تو زیاد شدن قد و وزن نیست ، راستش به این رسیدم ، ادم نه اول عمرش جای افتخار داره چون هیچی نبود و نه تهش که می میره و باید بقیه بیان دفنش کنن که بوی جسدش بقیه رو اذیت کنه ، اما همین ادم رو خدا بهش بها داده و گفته تو میتونی رشد کنی ، تو دنیا ، ادامه اش تو برزخ و بازم میتونی متعالی بشی ، بیا تو بهشت ، تو میتونی متعالی بشی ، به اون اوج کمال برسی ، تو لیاقتت همینه.
اما گاهی ادم ها از مسیرشون منحرف میشن ، من خودمم شدم و مثلا پست نوشتم خوش به حال حیونا ، همه چیزشون به راست و مثلا نیازهای جنسیشون رو هم به رسمیت شناختن ولی اینجا برا به رسمیت شناختنش همه جوره سنگ گذاشتن ، اما اینا هم جزئی از زندگی و به کمال رسیدنه ، مهم ترینش اونی که بالا سرمونه نه اونی که زیر شکممونه ، هر جفتشون مهمن ولی باید اعتدال داشت .
ویدیو پایین رو ببنید ، یک جنین کوچولو موچولوئه ، که 3 ماهشه ، یک روزی ما همین قدر کوچولو بودیم ، چیزی حالیمون نبود ، اما خدا باهامون بود ، از همون اولش و تا اخرش همرامونه ، حتی اون فرشته هایی که اعمالمون رو مینویسن اونام مقطعی هستن و بعدش که مردیم بلند میشن میرن ولی خدا بازم هست ، بهترین یار و یاور از اولش تا اخرش . یه همراه خوب که تو همه لحظات سخت و اسون زندگیمون ، کنارمونه و میخواد ما رشد کنیم و به اون نقطه اوج برسیم و اون لذت ببره.
پایان شماره 2
این متن باید یه پایان متفاوت داشته باشه پس این رو هم بهش اضافه میکنم ...
باید روزی برسه که وقتی من اون بالا ی سِن ، قرارگرفتم و تمام اشخاصی که در مسابقه روز اول که در رسیدن به تخمک زن ، از دور خارج شدن ، دورم رو گرفتن و ازم پرسیدن که تو چیکار کردی؟ باافتخار سرم رو بالا بگیرم و ههمه شونو در حالی که دلم غنج میره با اب و تاب تعریف کنم! نه اینکه سرم رو جلوشون بندازم پایین و هیچ حرفی نداشته باشم و اونام بگن کاش ما میبردیم نه تو ....
داستان رقابت اسپرم ها برای رسیدن به تخمک زن
سختمه که عنوان انتخاب کنم اما از وقتی خواهری رفته دانشگاه و ما هم باهاش رفتیم تا کاراشو درست کنه متوحه شدم دنیا خیلی بزرگه ارزهای من خیلی کوچیکه . انگار جنس ارزوهام رو ، با اینکه فکر میکردم خیلی بزرگه اما از بالا که نگاه میکردم انگار کوچیک تر از چیزی بودن که فکرشو میکردم .
قبل از هر چیز باید ظرف وجودم پر بشه تا بتونم ظرف دیگران رو پر کنم . ظرف خالی چیزی برای پر کردن نداره .
متن پایین رو از کانال تلگرام قنداب برداشتم و برام خیلی جالب بود. با برچسب موفقیت منتشرش میکنم!
آدرس کانال قنداب :
https://t.me/ghandaab
( کلیک )
سندروم اردک چیست؟
مدتیه زوم کردم که چرا بی انگیزه شدم؟ بالاخره ادم یهو که بی انگیزه نمیشه ؟! تازه اونم تو کاری که عاشقش باشه!
حرفهای یه یارویی بی تاثیر نبوده ( بذر آفت ) ولی اونو که سپردمش به خدا و از گذشتم اما شرط اصلی حرکت به سمت هدف و در جا نزدنه ، داشتن یک انگیزه درست و حسابیه که عاشقش باشی . درست ؟ گاهی در مسیری که به سمت هدف داریم ، از یک چیزی واهمه داریم و میگیم بذا قبلش اینو انجام بدم بعد برم سراغ اون و ناغافل سر دو راهی زندگی ، از مسیر اصلی منحرف میشیم و میزنیم جاده خاکی .
منم همینطوری شدم ، به امید یه چیز بهتر ، از مسیر اصلی خارج شدم و حالا هی میگم این چه وضعشه ؟ چرا من هی دارم دور خودم میچرخم؟ من که اینطوری نبودم؟ قبول اشتباه بخشی از اصلاح اشتباست اما مسئله اینجاست که من نمی تونم این همه راه رو برگردم عقب ، نصفش رو اومدم و باید تا اخر این جاده خاکی یکطرفه مسیر برم تا مجدد بتونم وارد مسیر اصلی بشم .
گاهی هم اینطوری میشه ؟ عاشق اتوبان موفقیت هستم ، شاید نتونم توش خیلی سرعت برم ولی میتونم از لاین با حداقل سرعت حرکت کنم که این خیلی بهتر از سرعت جاده خاکیه که مجبوری اروم اروم اروم راه بری! مرسی ا ه ه ه
_ چرا این وضعیت تموم نمیشه ؟ خسته شدم
+ قدم های بزرگی برداشتی ، عقب گرد نکن ، چیزی به تهش نمونده!
_ واقعا؟
+ آره!
_ باشه ، هستم تا تهش!
این عکس رو داشته باشید تا برم برگردم تا توضیحات لازم رو بهش اضافه کنم!
بعدا" نوشت :
یک روز به ذهنم رسید که جدای از هر چیزی ، اینکه 2 بعد برای انجام یک کار جلوی چشم آدم باشه ، بهش خیلی کمک میکنه که
1.بعد نعمت ها
2.بعد پله های تحقق در مسیر خلق هدف
اینها رو مثل دنباله های بادبادک که حلقه مانند هست درست کردم و به هم چسبوندم.
نخست.بعد نعمت ها
همیشه یادم باشه که چه چیزهایی دارم که باید شکر گذارشون باشم و نگذارم این نعمت ها از دست برن که افسوس میخورم
1.نعمت سلامت
2.نعمت اراده
3.نعمت ورزش ( اراده )
4.نعمت جوانی ( و زندگی و اینکه هنوز زنده ام و نفس میکشم )
دوم.پروسه تحقق یک هدف
1.هدف
2.اراده / انگیزه
3.تلاش تا اخرین لحظه
4.نماز و دعا
5.ورزش
6.پشتکار و دست نکشیدن
7.حفظ روحیه و نشاط
8.نا امید نشدن و صبور بودن
توضیحات تصاویر
کودک و پدر و مادر
راستش این تصویر رو خیلی دوست دارم ، شاید عکسش رو دادم به فرش بافی که قالیچه اش رو برام درست کنه ، باید یادم باشه که من زمانی کودک بودم و پدر و مادرم برام خیلی زحمت کشیدن ، سختی های گذشته و اون دوران نباید یادم بره تا بتونم جبران کنم.
انگشت های گره خورده
بهش میخوره که یه دختر و پسری ، انگشت کوچیک هاشونو به هم گره زدن و قفل کردن ، یعنی به هم قول هایی دادن و زمانی که بهش نگاه میکنم باید یادم باشه که من هم به خودم و همسر جان آیندم قولهایی دادم که باید بهشون متعهد بمونم.
سایر موارد
هر کدومشون در تقویم زندگی اضافه شدن به این مجموعه که پیام های خودشون رو برام دارن و عاشقشونم
بهترین راه برای خود سنجی در مسیر موفقیت ، دفتر امتیاز ماهانه است!
تا به الان ، شاید پست های متفاوت انگیزشی درباره موفقیت نوشته باشم ، می دونید موفقیت مثل شکوفه های گیلاس یا هلو در فصل بهاره ، یه دفعه ای ظاهر نمیشه و مراحلی رو باید بگذرونه تا بشه اون! موفقیت و تغییر شخصیت هم یک روزه نیست ، فاکتورهای مختلف و عوامل محیطی درش تاثیر گذار هستن و ممکنه بهش جهت بدن ، برای من اروم طی شد و امیدوارم این مسیر خودباوری ادامه دار باشه .
نکته فوق العاده مهم اینکه انگیزه انجام یک کار ، نباید هیجانی یا لحظه ای باشه! یعنی تا یک کلیپ انگیزشی دیدم یا دچار هیجان کاذب بر اساس عوامل محیطی شدیم بگیم دیگه تمومه نه! انگیزه باید دائمی باشه و انگیزه هیجانی لحظه ای سریع و به یک یا دو روز نکشیده ، انرژیش تحلیل میره!
راستش متوجه نکته جالبی شدم ، تاثیر گذار و پر اهمیت ، اما بذارید یه خاطره براتون قبلش بگم ، من قلم چی میرفتم تو قبل کنکور بعد اونجا بهمون گفتن شما دفتر برنامه ریزی و اینکه چند ساعت در طول روز درس میخونید رو پر کنید و اگه درسی رو نخونید و ساعت مطالعه اش 0 بوده با خودکار قرمز یه صفر جلوش بذارید! خود کارشناس های همونجا میگفتن که بچه ها بعد از چند هفته دفترشون گم میشد! گرفتید؟
خودمونی تر میگم ، در مسیر موفقیت پرنده های تنبلی و افسردگی دور سر ادم میچرخن و یه لحظه هایی میگن ولش کن امروز حسش نیست بنویسی ، فردا بنویس که چیکار کردی ، فردا هم میگه باشه پس فردا ، پس فردا میگه راستی پریروز دقیقا چیکار کردیم ؟ حالا دقیق هم ننوشتی ، ننوشتی خیلی مهم نیست ، اصلا ننویس!
من یک دفترچه یادداشت برنامه ریزی دارم که توش پره از تاریخ های پراکنده! یعنی روزهایی که باید مینوشتم که چیکار باید بکنم و ننوشتم به دلیل بالا ، این قضیه تا دیروز پریروز ادامه دار بود تا اینکه در کشاکش من میخوام و تنبلی میگفت بی خیال ، گفتم خب من بیام برای کارهای روزمره ام یک امتیاز در نظر بگیرم ، 20 مورده تقریبا و اگه همه اش انجام بشه ، حداکثر 6000 امتیاز میشه .
اینکار خوبیش اینه که ادم میدونه چیکار باید بکنه و براش برنامه ریزی میکنه و از نوشتن فرار نمیکنه . بخاطر همین من یک دفترچه کوچک همراه و یک دفتر بزرگ ( 200 برگ a4 ) دارم ، تصمیم گرفتم هر روز حساب کنم امتیاز من در طول روز چقدر میشه و در پایان روز روی نمودار بیارمش .
در طول روز ، کارها رو طبق لیست دفترچه همراه انجام میدم و شب قبل از خواب حساب میکنم که چقدر امتیاز گرفتم! بچگانه ست اما در دراز مدت ماهانه تاثیر عجیبی داره . بزرگترین عامل شکستش هم ننوشتن و عدم محاسبه امتیاز هاست ، خوبیش هم ذکر جزئیات هر روزه طوری که 2 ماه بعد میدونم امروز دقیقا چیکار کردم.پیش برم ببینم به کجا میرسم.
اهان ، یک نکته دیگه ، بعد از عذرخواهی بابت قضاوت اشتباه از دختر خاله جان که اون گفتش اصلا یادش نیست و یک مورد دیگه که اونجا هم من گفتم اشتباه کردم و حرفم رو پس می گیرم احساس بهتری دارم و فکر میکنم شرایط داره بهتر میشه .( اینجا )
من درخواست یک وام هم دادم اما راستش بابتش مرددم ، اگه بگیرمش که عالیه اما به خودم قول دادم که اگه گرفتمش اول کار فعلیم رو هر طور هست تموم کنم بعد بعنوان حایزم از اون وام استفاده کنم! اولویت های خریدم رو نوشتم ، به خدا هم گفتم هر چی خیره خودت پیش بیار ، ایشالله که همه چی عالی پیش بره!
خیلی شده این حس رو داشته باشم که چرا این سختی ها تمام نمیشن؟ کاش مثل هری پاتر یه چوب جادو داشتم ، تکونش میدادم ، وردی رو میخوندم و اون حل میشد اما در واقعیت ها و دنیای امروز ، این که منتظر یک معجزه باشم ، خواب و خیالی بیش نیست.اتفاقا" همین حرف من ، یک دیالوگ ماندگار از فیلم برزخی ها و علی فردین هست ، من اون دیالوگ رو جدا کردم ، نگاش کنید .
دیالوگ این خدای تو چیکار میکنه ( کلیک )
خلاصه اینکه با حلوا حلوا گفتن و خدا خدای الکی ، هیچ اتفاقی نمی افته ، بعد میگیم خدایا چیکار کنیم اوضاع احوال تغییر کنه ، خدا تو کتابش 2 جا اشاره میکنه ، یعنی اگه عبارت ان الله لا یغیر ( خدا تغییر نمیده مگه اینکه ) رو سرچ کنیم ( در سایت تنزیل دات نت ) در سوره های انفال و رعد خدا جواب داده !
سوره انفال - ایه 53
ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۵۳﴾
این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمى دهد مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند و خدا شنواى داناست (۵۳)
سوره رعد - ایه 11
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ ﴿۱۱﴾
براى او فرشتگانى است که پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسدارى مى کنند در حقیقت خدا حال قومى را تغییر نمى دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا براى قومى آسیبى بخواهد هیچ برگشتى براى آن نیست و غیر از او حمایتگرى براى آنان نخواهد بود (۱۱)
نتیجه : خدا اوضاع احوال رو تغییر نمیده مگه اینکه اونا تغییر بدن خودشون رو !
خلاصه اینکه کشکی نیست این تغییر وضعیت که در نهایت منجر به تغییر یک سرنوشت میتونه بشه ، اصولا" میگن سرنوشت رو از سر باید نوشت
+ پیشنهاد میکنم این پست رو هم بخونید ( اینجا )
در همین رابطه ، داستان فُضَیل بن عَیّاض که در تاریخ هست که بعد از تغییر خودش ، هم همسایه کعبه شد هم یکی از راویان موثق امام صادق و شاگرد هم تربیت کرده ، داستان اون هم به نوبه خودش جالبه که اینجا( کلیک ) میتونید بخونیدش ، کسی که آیه زیر رو شنید و بهش پاسخ داد!
سوره حدید - ایه 16
أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَق[۲]
؛ آیا وقت آن نرسیده است که قلب های مؤمنان در برابر یاد خدا و آنچه از حقّ نازل کرده است خاشع گردد؟!
که فضیل پاسخ میده :
بَلى وَ الله قَد آنَ، بَلى وَ الله قَد آنَ؛ به خدا سوگند وقت آن رسیده است، به خدا سوگند وقت آن رسیده است!»
این شخص راهزن بوده تغییر کرده شده یک شخص قابل احترام و موثق
از این موارد زیادن ولی مورد دیگه ای که در ذهنم هست ، آقای ناصر خسرو قبادیانی هست ، موقعیت اجتماعیش رو داشته ، یه شب خواب میبینه و تو خواب بهش میگن : برا چی اینقدر شراب میخوری که باعث میشه خرد و دانایی هات از بین بره ؟ میگه که تنها شراب میتونه غم و اندوه دنیا رو کم کنه ! در ادامه ، آن شخص جواب داد: «در بی خودی و بیخبری و بیهوشی، راحتی وجود ندارد. حکیم باید مردم را به آگاهی دعوت کند و بر هوش آنها بیفزاید.» ناصر خسرو پرسید: «چهطور به این درجه نائل شوم؟» صدا جواب داد: «جوینده یابنده است!» ناصر خسرو از خواب بیدار شد و آنچه را در خواب دیده بود به خاطرآورد. تصمیم گرفت همانطور که از آن خواب بیدار شده بود از خواب چهل سالهی خود نیز بیدار شود.( توضیحات بیشتر )
خلاصه اینکه میگن از تو حرکت از خدا برکت ، من که میگم باید اراده رو قوی و تیز و برنده کرد و باید اگه روی هدف 2 ساعت وقت بذاریم روی اراده چندین برابر بیشتر وقت گذاشت و از خدا هم استعانت گرفت تا اوضاع اونجوری بشه که میخوایم ، سخته ولی بالاخره تهش اونی میشه که ما میخوایم.