ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

چرا وبلاگ نویس ها دست از نوشتن بر میدارند؟

همیشه اون وبلاگ نویس هایی که یه دفعه ای از نوشتن دست برداشتن رو سرزنش میکردم ، مثلا فافی ، ماهی ، مهربان و ... اصولا وقتی بقیه رو قضاوت میکنیم که چرا ، یکروز نوبت به ما می رسه که دیگران در مورد ما قضاوت کنن که چرا از نوشتن دست برداشتیم.


اما دوست دارم یک یادداشت بذارم برای هر کسی که این برگ از این وبلاگ رو میخونه ، زندگی واقعی اون بیرونه ، جایی که زندگی میکنیم ،اینجا فقط از اتفاقات می نویسیم اما اتفاقاتی که دوست داریم ثبت بشه و کلی اتفاق دیگه هست که می تونیم باعثش باشیم ، کلی اتفاق خوب ، نمیشه هر چیز یا همه چیز رو ثبت کرد اما میشه که در خاطرات ذهن نگهشون داشت .


خیلی ها رو دیدم که بعد از سالها نوشتن یه دفعه ای دیگه نمی نویسن ، نمی تونم قطعی بگم چرا ، چون بعضی هاشون فقط ادرس وبلاگشون رو عوض می کنن مثل همین قندک بانویی که سالها می نوشت اما دیگه ننوشت یا یه روز دوباره برگشت ، اما می دونید حقیقت اینه که زندگی اون بیرون در جریانه ، برای دیده شدن نمی نویسیم ، مینویسیم چون خودمون هستیم و دوست داریم باشیم و از تجربیات بقیه استفاده کنیم اما حقیقت تلخ اینه که دوست داریم گاهی خودمون تجربه کنیم!!!


و تلخی این ماجرا این جاست که برای تجربه خاطرات جدید ، باید رفت تو دل ماجرا که گاهی باعث فراموش شدن اینجا میشه اما اینجا جایی رو داره که هیچ جای دیگه ای نداره و ادم از اینجا بهترین خاطراتش رو داره که تو دفتر خاطرات ذهنش ثبت میشه ، مثل کسایی که اولین بار خواننده وبشون بودم یا کسایی که باهاشون تجربه جدیدی داشتم ، اینا هر کدومش یک تجربه نوئه و گاهی باید این تجربیات رو خود ادم تجربه کنه.


جمله ای که شاید هیچوقت یادم نره ، دختره وبلاگ نویسی بود که در زمان دانشجوئیش از اتفاقاتش می نوشت و در پست اخر نوشت که من به راه اهن میرم و از اونجا مسیر زندگیم رو ادامه میدم ، ... پست عجیبی بود ، اما این در انتظار همه وبلاگ نویس هاست ، یک روز ، یک جا ، بی خبر ، لطفا عادی بدونید کما اینکه این برای من مسجل شده 

نظرات 1 + ارسال نظر
حمید حوائجی جمعه 27 اردیبهشت 1398 ساعت 08:32 http://www.khodrofanni.blogsky.com

باور من این هست که وبلاگ نویس ها فارغ از موضوعی که بهش می پردازند می تونند همدیگه رو حمایت بکنند. بالاخره این فضای اجتماعی و واقعی (نه مجازی) برای من همیشه جذاب بوده و هست.

البته شبکه های اجتماعی دیگه رو دوست دارم، اما وبلاگ برای من یک حس و حال دیگه ای داره.

اگه مایل بودی من خیلی خوشحال میشم تبادل لینک داشته باشیم

سلام. من هم با شما موافقم و البته این قضیه اون زمانی که هنوز بلاگفا دچار مشکل نشده بود ، خیلی پر رنگ بود اما الان دیگه مثل قبل نیست ، نمی دونم بلاگر های جدید چطورین اما اونایی که من میشناختم یه سری ها که کلا خدافظی کردن اون یکی ها هم رفتن به سمت اینستا و فیس بوک و مابقی شبکه ها و وبلاگ مثل قبل رونق نداره.

با بعضی از بچه های جدید نتونستم کنار بیام ، البته اینم باید اضافه کنم که مخاطب وبلاگ پسر جماعت به نسبت مخاطب دختر ، کمتره ، بعضی از خانم ها هم عملا با پسر جماعت اتمام حجت کردن که اصن کامنتهاشونو تایید نمی کنن و البته کم هم نیستن .

با تمام این تفاسیر ، وبلاگ حال و هوای خاص خودش رو داره . برای کسی که میخواد با نوشتن انرژی بگیره جای فوق العاده ای هست .

+ راستش من خیلی دنبال لینک کردن و اینا نیستم و اون هایی هم که لینک کردم از دوستان خیلی قدیمی هستن که موندگار شدن و هنوز مثل قبل رفت و امد دارم باهاشون.تجربه قندک بانو بهم ثابت کرده که زیاد دنبال لینک بازی و این داستانها نباشم باید خوبها دست چین بشن و بلاگر ها ازمون مربوطه شون رو بدن.

برای شما ارزوی موفقیت تمام عیار دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد