ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

قانون سوم وبلاگنویسی! قسمت چهارم

سلام ، تو این مدت ، یعنی بعد از 3 گانه پست قبلی ، چند تا نکته هم تو ذهنم اومد که اونارم بگم تا این بحث نصفه نیمه نمونه! بذارین با این مقدمه بگم که همه ما دوستانی داریم و دوستان ما هم دوستانی داریم و خود ما نقطه اشتراک ( حلقه زنجیری هستیم ) که از اون طریق همه به هم کانکت هستیم.

 

حالا ما خودمون که خواننده یه سری وبلاگا هستیم ، می دونیم که اونا چی نوشتن و اونا هم چون چند تا وب دیگه رو می خونن ، داستان وب اونا رو می دونن.

 

حالا مایی که سرشاخه هستیم ، با خوندن پست های وبلاگ های دیگه اطلاعاتی رو بدست میاریم که گاهی همون اطاعات بدرد یکی دیگه هم میخوره ، مثلا خودم خواننده یه وبی بودم که نویسنده تو خاطراتش نوشته بود ( نمی دونم خاطرات خودش بود یا نقل قول کرده بود ولی کمونم خودش بود ) که پرسیده بود برای بیماری های خون و خون شناسی کسی دکتر رو میشناسه یا نه ؟ یکی کامنت گذاشته بود که فلان دکتر ، دکتر خوبیه منتها یه کم دکترش شیطون بلاست!

 

حالا کاری به شیطون بلا بودن اون دکتره من ندارم ولی اقلا الان تو ذهنم این مطلب ثبت میشه که فلان دکتر تو حوزه خون شناسی کارش درسته ، حالا این رو بسط بدید به تمام سرشاخه های وب نوییس! ببنید تو همین مطالب و اشتراک توشته ها و به اشتراک گذاری خاطرات و تجربه ها ، چه گره هایی که می تون باز بشه ، یعنی یکی دنبال یه دکتر خوبه ولی نمی دونه و اصن نمیشناسه طرف رو.

 

یه مورد دیگه ، یه عزیزی ، یکی از عزیزانشون یه بیماری ای برخورد و تا زمانی که ایشون درگیر اون بیماری اطرافیانشون بودن قطع مسلم از اتفافات اون روزهاشون می نوشتن ، برام جالب بود ، یکی از خوانندگانشون پیداشده بودن و ایشون هم مشکل مشابهی داشتن و دنبال راه حل بودن و ایشونو و وب ایشونو که دیدن ، انگاری که دری باز شده ، سریع راهنمایی گرفتن که مراحل درمان دقیق چطوری؟ دکترش کی ها هست ؟ مطب داره یا نه و ...

 

حالا اینا مثلا یه نمونه اش ، همه از درد و رنج مریضی نگم ، اما عموم ما مشکلاتی داریم ( خوب یا بد ) مثلا خوبش اینه که نامزدمونو میخوایم ببریم بیرون دنبال یه کافه خوبیم و مثلا نمی دونیم که فلان کافه ، کدوم سفارشش بهتر و خوشمزه تراز بقیه است ، اونا میان میگن ، ما هم میگیم بریم یه تستی بکنیم !

 

خلاصه اینکه اینا هم جزئ قوانین و اتفاقاتی هست که بهش بر می خوریم و حالا سرشاخه ها شاید بیشتر و هر وبلاک نویسی به فراخور وب هایی که در ارتباطه کمتر یا بیشتر ، اینا از مزایای اجتماعی بودن آدماست که شاید تو گروه های تلگرامی و شاید تو اینستا هم پیدا بشه اما رنگ اینجور اتفاقات به نظرم تو وبلاگها بیشتره.

 

نظر شما چیه  ؟

 

 

قانون سوم وبلاگنویسی!رقسمت سوم

واقعیتی که در خصوص وبلاگنویسی باید بدونیم اینه که خودمون ظرفیت رو انتخاب میکنیم ، یعنی خودمون انتخاب میکنیم که چه تعداد کامنت داشته باشیم ، خواننده چه تعداد وب باشیم ، همچنین گاهی ممکنه حتی اگه تعداد کامنتها بره بالا ، چون به اون ظرفیت نرسیدیم حتی ضمن تعجب ، ابراز ناخرسندی هم کنیم!


بهر صورت دنیای ما وب نویس ها دنیای عجیب غریبی هست و قوانین نانوشته اش بسیار ، با اومدن شبکه های اشتباهی دیگه مثل قبل رونق نداشته باشه ولی هنوز هم مثل قبل هستن اونایی که فقط وبلاگ نویسی میتونه اونها رو راضی نگه داره چون با نوشتن فیدبک میدن و انرژی هاشون تخلیه میشه ! میخوان بگن اتفاقات دور و برشون رو  ،اینا رو نمیشه تو اینستا گفت ، نیشه توئیت کرد و گفت ، باید خط پشت خط  ،کلمه به کله ، تک تک حس ها رو منتقل کرد و گفت!


اما به قانون دیگه هم باید به اینا اضافه کرد ، وب نویسی نیازمند داشتن آرامش هست ، حسی که اگه نباشه واقعا نمیشه چیزی رو اونطور که میخوای ، بنویسی ، یا حست  نیست که ادامه بدی و این آرامش با حضور بعضیا به هم میخوره . خودم چون این آرامش رو دوست دارم ، دلم نمی خواد حضور من باعث ناراحتی بعضیها بشه که حالا بهر دلیل دنیای هر کسی ، برای خودش بسیار زیباست و اون رو همینطور دوست داره ، بذاریم قشنگ بمونه .


خط آخرم رو هم بگم و تموم ، هر وب نویسی برای خودش محدودیت هایی داره ، یا دست خودشته یا اینکه بخاطر اطرافیانش دچار این محدودیت شده ، دقت کردین بعضی اسامی استعار رو ؟ مثلا ماهی و کوسه! گنجشک و .. اینا نشون میده که طرف نمیخواد شناخته بشه ، آره اینم از اون محدودیت هاست اما گاهی شده که دوستی های مجازی واقعی بشه .


به محدودیت ها احترام بذاریم ، گاهی درک این موضوع برابر میشه با یه اتفاق بد و یا حذف یک وبلاگ ، اما خیلی خوبه که قوانین خودمون رو بگیم ، مثلا همون جماعتی که نوشتن کامنت مذکر جماعت تایید نمیشه ، حد و مرز رو مشخص کردن ،  چون با نبودن اونها این ارامش برقراره ،


 حس آرامش ، چه نعمت بزرگی ... 




قانون سوم وبلاگنویسی! قسمت دوم

در قسمت قبل دیدیم که هر وبلاگ طبق یه سری پارامتر ها برای خودش ظرفیتی رو داره ، اما تا الان به این فکر کردین که چرا ما بعضی جاها فقط یه کامنت میذاریم ؟ بعضی جاها 2 تا یا مثل خود من ، بعضی جاها تعداد کامنت ها بیش از 2 تاست و تعداد خط هاش هم زیاد تره ؟


بیاید وبلاگ ها رو به چند دسته تقسیم کنیم ، 

1.وب هایی که عموما خاطرات هستن

2.وب هایی که خاله زنکی هستن و داستان فلان جاری با فلان خواهر شوهر عروس و اینهاست

3.وب هایی که مرتبط فرهنگی / سیاسی هستن.

4.روزانه نویس ها

5.وب هایی که مفهومی مینویسن و تعداد خط هاش کمتر از 10 تاست و میتونه خاطره یا نقل قول باشه.

6.روزانه نویس ها 


و حالا همینا ، البته دسته بندی زیاده ها ولی همینا رو بریم ببینم که چطوریه!


البته هر وب نویسی نظر خاص خودش رو داره ولی عموم خانما تو پیوندهاشون اون وب نویس های خاطره نویس یا روزانه نویس رو دارن ، من خودم چون مذکرم بعضی از وب های خانمانه که مربوط به همسر داری و اونایی که نویسندش هم سن و سال خودم هستن و  و اون وب های روانشناسی رو دنبال میکنم.


حالا نمی دونم دقت کردید یا نه ، ولی اکه دقت کنید ، تقریبا یه خواننده برای 2تا پست یک وبلاگنویس ، هیچوقت یه تعداد کامنت نمی ذاره ، یعنی اگه تو پست اولش 2 تا کامنت مرتبط داد و حالا نظر و تجربه خودش رو گفت ، تو یه پست دیگه اصن ممکنه کامنت نده و این کاملا وابسته به خود همون پست و موضوع اون پست هست .


اگه اون نویسنده مطلب ، ایده ها و نظرات مختلف ی که فیدبک میگیره ، گاهی ممکنه جوابش تا چندین خط هم برسه 

( مراجعه کنید به این پست و جواب من به گلابتون بانو


و حالا تو همین سوال و جواب ها موضوعات دیگه ای رو هم رقم میزنه و حالا درباره همون تو کامنت ها بحث و بررسی صورت میگیره. من چون خودم توی این حوزه بسیار فعال هستم ، چندین نمونه مثال میزنم ، البته بدونید همونطور که گفتم من اصلا اینطوری نگاه نمیکنم تا برم وب طرف و بخوام کامنت بدم و نظرشو جلب کنم که اونم بیاد وب من بهش اینطور کامنت بذارم که  :"


وای خدای من ، این پستت عالیه ، بیا وب من ، " نه عادی نظرمو میگم و کامنتهای بقیه رو هم میخونم ، وب نویسی همینه ، حداقل من اینطور یاد گرفتم که تو همین حوزه هم باید جدا از خود پست ، تو کامنتدونی هم مطلب یاد گرفت که این یعنی یه خط کامنت ، کار منو راه نمیندازه!


حالا چند نمونه برای اینکه بدونید من تا چه حد پیگیر کامنت و پست ها هستم ، طوری که حتی ممکنه لج یه نفر دیگه دربیاد ها! بعد اون طرف یه کامنت بده ، مدیر اون وب هم طرف اونو بگیره ، بعد منی که حس کردم طرف با پستش یه جور راهنمایی خواسته ، تک و تنها می مونم!


حالا بهر حال ، 

بحث زامبی تو وبلاگ پرنده گولو  ( کلیک کنید )

 یه نمونه خیلی کوچیکشه ! که تازه اونم حس کردم اونجا نمی کشه که بحث و گفتگو باشه و اگه می بود ، شک نکنید صفحه اول کامنت پر میشد میرفت صفحه دوم. حالا اگه بعضی از بزرگواران این رو ندیدن ، دیگه من تازه یه مورد خوبشم! آدمای خیلی پیگیر تر از من هم هستند!


قانون سوم وبلاگنویسی! قسمت اول

سلام.

یکی از بحث های همین تکنولوژی فکر که حالا بعدا بهش می رسیم بحث ظرفیت هست و هر کسی ظرفیتی داره و اگه از یه اتفاق تجربه ای کسب کنه ، اگه اون اتفاق مجدد براش بیفته چون قبلا" ظرفیتش افزایش پیدا کرده خیلی معمولی باهاش برخورد میکنه.


مثلا" از خودم مثال میزنم و کم کم سراغ وب نویس هایی که تو این مدت باهاشون آشنا شدم میرم پس خیلی به خودتون نگیرین.


هر وب نویسی یه اخلاقی تو وب نویسی داره ، حالا نمیگم عموما" ها ، نسبیه ، مثلا من خودم چند تا پارامتر رو تو اینکه کدوم وبلاگ رو بخونم دخیل می دونم و حالا که انتخاب کردم که اونو بخونم شاید اول اولها یه کامنت بدم که بگم منم هستم ولی چون از اوناش نیستم که بگم هر پست یک کامنت ، گاها" میشه تو یه پست بیش از 2 کامنت بذارم و البته این 2 کامنت تعداد خط هاش برای وب نویس های مختلف ممکنه فرق کنه . یکی که تازه باهاش آشنا شدم تو کامنت اول بگم وای خدای من این مطلبت محشره و تو کامنت دوم نظرم    رو بگم.


البته طرف مقابل هم مهمه ، حالا بهر حال ،  تعداد کامنت ها متناسب با نسبت آشنایی و یا نسبت دوستی از اون وب نویس و یا اون مطلب بالا میره و خیلی روی کامنت هایی که میذارم خیلی حساسم و جوابش برام خیلی مهمه و اصولا با هر وبی که بگه من کامنت مذکر جماعت رو تایید نمیکنم اینا کلا برای من بلاکن و اصن سمتشون نمیرم و همینطور اون وب هایی که اونجا ، کامنت گذاشتنت درست مثل اینه که داری با  دیوار صحبت میکنی ، مثل وب یک عاقد و دقیقا این جمله صحبت با دیوار کامنت یکی از مخاطبین همونجا بود!


من اونجور جاها که جواب کامنتت رو نده اصن نه میرم و نه کامنت میذارم و البته همه وب ها اونطوری و بحث دیوار و اینا نیست ، بعضی وب ها کامنت میذاری و جواب کامنت رو تو وبت میدن و اینا هم اکیه ،  منتها کامنتام دیگه همون یکی دوتاست ، یه سری وب های دیگه هم هست که نوشته کامنت تایید نمیشه به دلایلی ، منتها چون قانونش برای عموم مذکر و مونث هست منم یه کامنت میدم جواب داد ، که میبینم اکی هست و اگه نداد که هیچی اونم برام بلاک محسوب میشه. پس تا اینجا گفتم حداقل 2 کامنت رو خودم تجربه اش رو دارم.


تعداد کامنت متناسب با ظرفیت وبلاگ خود وبلاگ نویس هم هست ، مثلا تعداد کامنت 3 رقمی در یک پست یا 5 رقمی ، خب کامل مشخصه دیگه ، طرف وبش اینقدر ظرفیت داشته که اینقدر کامنت جمع کنه ، تعداد کامنت وب خود من تو هر پست حداکثر 12 تاست ، خب ، ولی یه بزرگواری مثل این وبلاگ نویس ، این پتانسیل رو داره که 3 رقمی باشه تعداد کامنتش ( اینجا )


این 3 رقمش ، اما 5 رقمی که خودم به شخصه دیدم و گاهی با خودم میگم کاش یه عکس حداقل ازش میگرفتم ، وبی بود که مدیر اون وب اسمش نقطه ( . ) بود و اصن با همین اسم کامنت میذاشت ولی چون الان وبش دیگه نیست ، پس نمی تونم بهش کامنت بدم ولی بدونید که هر وبی ، ظرفیتی برای تعداد کامنتهاش داره.


اون ظرفیت اول مستقیم به خود وبلاگنویس مربوطه ، چطور می نویسه؟ چی می نویسه ؟ بعنوان مثال از پر مخاطب ترین وب ها یکیش مجرد نامه بود که اما مدیر وبلاگش دیگه حوصلشو نداشت و رفت به ورژن 2 و 3 که نهایتا همه چیز رو ول کرد اما تعداد 50 کامنت کف کامنت ها بود ،


 وبهایی مثل زن بابا ( کلیک )

سپیده خاطرات من ( کلیک

وبلاگ پیچ و مهره ( کلیک )

خاطرات یک پزشک قانونی ( کلیک )

و ....


و خیلی از وبلاگ های دیگه ، اینا تعداد کامنتاشون هم 3 رقمی هست و هم  اینکه خود مدیرش کلاس نمیذازه که من نمی یام وبت و اونجا حس صحبت با دیوار رو نداری و اصن خوندن خود کامنتها صفای دیگه ای داره! چه دنیایی اونا دارن! حتما ظرفیتشو دارن که این تعداد کامنتو دارن دیگه ! پس دیدیم که هر مدیر وبی متناسب با ظرفیتش که چند تا پارامتر داره ، تعداد کامنتهاش هم متناسب با همون ظرفیته . ( البته این کاملا" نسبیه و نمیشه گفت که حالا چون یه وب 3 تا کامنت داره پس خواننده نداره بلکه برعکس 3 تا کامنت داره ولی بالای 80 خواننده داره که حسشون نیست کامنت بذارن و اون وب هایی که تعداد کامنتش اون رقم هست هم یه همچین داستانی داره).


حالا  سوال اینه ، آیا وبلاگ من اونقدر ظرفیت پیدا کرده که کامنت هاش هم  افزایش پیدا کنه یا اینکه نه ؟ اکه 12 تا شد 20 تا ، یا با خودم بگم وای چقدر کامنت ، مخصوصا فلانی و فلانی ! کامنتاش اصن رو مخمه !  وقتی که برای جواب میذارم دیگه انرژیمو میگره برای پست گذاشتن ؟