ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
در وبلاگ قبلیم پیرامون نام حضرت محمد ص و سیمای حضرت مهدی عج ، به حالت تحقیق شخصی چند پست نوشتم که تو آرشیو وب قبلیم به تاریخ 13 آبان 1393 پست هاش موجوده ولی میخوام الان تمام اون پست ها رو بی کم و کاست در این وبلاگ هم جهت دسترسی عموم بذارم ( تمام مطالب مستند و کتاب ها جداگونه اپلود شدن)
+این پست یک پست قدیمی هست و ممکنه بعضی از سخنرانی ها یا فایل ها در دسترس نباشن .اما دسترسی به سورس همچنان موجوده.
تشریف بیارین ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
قبلا" من خیلی به مطالعه کتاب های ادیان دیگه و قدیمی علاقه داشتم و سعی کردم پیرامون بعضی مسائل شخصا تحقیقاتی انجام بدم. در حوزه نام مبارک حضرت پیامبر و سیمای حضرت مهدی هم همینطور بود و سراغ منابع در دسترس رفتم ولی از اونجا که دسترسی به بعضی منابع مثل کتب عهدین تو مملکت ما سخته و فیلترشده برای سایر علاقه مندان هم سایت سورس و هم اون کتابها رو تو سایت های دیگه آپلود کردم و تمام منابع ریز و درشتم رو در ابتدای این بخش ( بخش اول ) آوردم.
( متاسفانه
این مطلب رو به تاریخ شهرویور 1393 هست و در قالب 3 بخش هست که من همه اونها رو در ادامه مطلب میذارم.
اما یک توضیح اضافه ای رو هم اضافه کنم ، اونزمان سراغ کتب زرتشت و کتاب هایی که رفرنس بودن و همزمان با عصر اوستا بودن هم رفتم منتها متاسفانه بعضی از کتاب ها الان در دسترس نیستن ، خیلی دوست داشتم اونها رو هم پیدا کنم چون اگه شما مثلا پیرامون نام مبارک پیامبر بخواید تو منابع ملی خودمون تحقیق کنید به اسم 2-3 تا کتاب بر میخورید که خیلی بهش رفرنس داده اند اما در دسترس عادی نیست حتی تو کتابخونه ملی هم دنبالش بودم اما اون یک کتاب مشابه بود. حیف ...
اگه یک روزی مثل من تصمیم به تحقیق میدانی گرفتید برید سراغ کتابخانه های بزرگ که ارشیو ملی دارن ، موفق باشید دوستان . تشریف بیارین ادامه مطلب.
ادامه مطلب ...
+این مطلب رو 6 سال پیش به این ادرس منتشرش کرده بودم ( کلیک )
زمان می آید و میگذرد و خیر وشر همواره در طول تاریخ بوده و خواهد بود، آنگاه که خیر می آید به خود می بالد که در زیر پای اوست تا در زمانش به نحوی شایسته از او پذیرایی کند و چون آدم پلیدی آید ، هر چند در اختیار او بود ولی از وی متنفر و غضبناک از وی.
روزگار گذشت و گذشت تا اینکه شخصی به سرزمینی رسید که محل گذر بسیاری بوده است ، سرزمینی که نامهای متفاوتی داشت، حس عجیبی بود.او به خود میبالید و به خود افتخار میکرد تا اینکه روزی دیگر صدای گریه بچه ها را شنید ، خوب که گوش کرد دید دیگر آب ندارند، به آب گفت : آنها تو را میجویندآب با شادمانی گفت : زمانی که به این سو بیایند آنها را سیراب خواهم کرد .
***
سواری از دور به سوی آب می آمد چون به آب رسید ، دستانش را در آب فرو برد ، خواست جرعه ای از آن بنوشد، نور طلایی خورشید که تلائلو آن بازتاب تصاویر نخل های سبز بود و امواج های آرام دریا که باد سوار بر ان به ساحل امن میرسد ، آبی خنک، آب در انتظار این بود که سوار را سیراب کند.
سوار آب را به نهر بازگرداند ، آب متعجب که چه چیز موجب شد تا سواری تشنه ، آب ننوشد،سوار مشک خود را پر ز آب کرد و به راه افتاد و آب خوشحالهنوز چیزی نگذشته بود که آب به آب بازگشت و زمین با خون آن سوار آبیاری گشت دیگر آن سرزمین خجل شده بود و زمین غمناک و آب گریان.
***
اهل و عیال پسر پیغمبر آبی نداشتند که بنوشند و زمین و آب هر دو غمناک و گریان. فردای آنروز همه آمده بودند برای دفاع از او. زمین پیش آمد و گفت: ای پسر پیغمبر ، بگذار تا فرو روم و آب را به اینجا بیاورم ، اگر اجازه دهی...
حضرت اذن نداد. آب پیش آمد و گفت : اماما بگذار تا خشک شوم و در اینجا جاری. حضرت پاسخ نداد.
خورشید و ابر با هم پیش آمدند و گفتند :ای فرزند شیر خدا بگذار تا دشمنانت را در گرمای خود بسوزانم. باز هم حضرت اذن نداد. همه امده بودند و درخواستی از حضرت داشتند و آسمان منتظر به دستان حضرت. چون طایفه جنیان اگاه شدند که پسر پیغمبر تشنه و عطشان است در میان 2 رود ، و در محاصره ی دشمن ، پیش آمدند.
بزرگشان پیش آمد و گفت : اماما بگذار تا در اندک زمان و پلک زدنی همه دشمنانت را تارو مار کنیم.
امام فرمود: انچه که امر خداست باید واقع شود.
***
و شد آنچه که همه می دانیم و زمین با خون فرزندان پیغمبر آبیار ی شد . در آنروز ، همه تشنه و عطشان بودند در میان دو رود. گریستند آنان که شاهد مظلومیت حضرت بودند ، همه شاهد بودند که چگونه سرها بریده شد و بر نیزه ها افراشته ، همه دیدند که وقتی حضرت از آن دشمن آب خواستند که فرزند 6 ماهه اش را سیراب کنند با چه پاسخی مواجه شد.
همه شاهد بودند که آنان با علمدار کربلا چه کردند و بر او هجوم بردند در حالی که بی سلاح بود. آری هم گریستند و با خود این زمزمه را داشتند که ای کاش حضرت اذن داده بود. اکنون قرنهاست که از آنروز میگذرد. دلها از عطش حسین (ع) سوزان است و چشمها گریان. همه سوختند و آسمان بغض کرده بود
***
حال که محرم فرارسیده است چشم ها گریان است از غریبی حسین ...
چون علم بر زمین افتاد ، عرش به لرزه افتاد. حسین (ع) به میدان نرفت که تننها نامش زنده بماند، حسین برای هدف رفت و این هدف او بود که او را تا به امروز ، که تا قیانم قیامت زنده نگه میدارد. او در مقابل باران تیر ایستاد و نماز ظهر را به پا داشت ، تیر ها شرمگین بودند و بی اختیار و در آغوش یاران باوفای امام ، آرام میگرفتند و شاهد بودند صلاه ظهر امام را.
انگار فراموش کردند که حسین نور چشم مصطفی بود .این همان حسینی بود که چون آسمان بر آنها تنگ آمد و شکایت کردند از گرما و خشکی . چون حسین (ع) دست به دعا برداشت ، آسمان بی درنگ آنقدر بارید که خطر سیل احساس میشد.
خدا لعنت کند قومی را که با او ستیز کردند و شهید کردند پیروان حق را و پذیرایی کردند از نوزادی که صدای شیونش از تشنگی در فضا طنین انداز شده بود چرا که آن طفل با معصومیتش همه را چون جدش می پنداشت .
خدا لعنت کند آنکس که خود را زورمند دید و سیلی زد و ...