ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

ما میتوانیم دیگر شعار نیست!

===================================


صدای کوتاه تلوزیون بود که از در خانه پیچیده بود که ناگاه خبری را گفت که جلب شدم به سمتش رفته و اخبارش را دنبال کنم . میگفت توانسته بودند در زمین خشک و بایر که محصولی بهعمل نمی آمد کشاورزی کرده و گندم پرورش دهند!اولین نیاز غذایی مردم هر کشوری.با کمترین هزینه آب و با کمک شرکت های دانش بنیان.


خواستم بپرم بغلش و بگویم دمت گرم با غیرت ها ، چند جوان بودند که باور داشتند این کار شدنیست و ازتلاش دست برنداشتند.یاد داستان ایران  می افتم که از دوستانم دعوت کرده بودند ایران 10 سال بعد را چگونه می بینند و امروز انگار به واقعیت پیوسته اند .دوست دارم آنها را بصورت داستان صوتی در آورم ، بهترینش را . 


نظرتون درباره این ایده چیه؟

دوستانم ، میتوانم روی کمک تک تک شما حساب کنم؟برای اینکه اونها به صوت دربیان؟


پست ها و داستانها رو بزودی لینک میکنم .


آرمان شهر من ( کلیک ) 

این پست در تاریخ پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 و پس از یک فراخوان عمومی انتشار یافت!


***

بعدا" نوشت :

متاسفانه بخاطر از بین رفتن ارشیو بلاگفا متن کاکتوس و زینب عزیز در دسترس نیست و همچنین بخاطر اینکه وب قبلیم رو غیر فعال کردم میتونید و اینکه ممکنه دوباره بلاگفا بازی دربیاره اونها متن آرمانشهر ها رو در صفحات بلاگ اسکای کپی کردم اتا به راحتی در دسترس باشه.


آرمانشهر آبان عزیز ( کلیک )


آرمانشهر - سارای عزیز ( کلیک ) 


آرمانشهر - پانورامای عزیز ( کلیک )


آرمانشهر - فافی عزیز ( کلیک )


آرمان شهر ماه بانوی عزیز( کلیک )


***


بعدا" بعدا" نوشت :

دوست دارم اون مطالب شبیه داستان صوتی پایین باشه ک

کلیک 

===================================

کات!

با عکس پایین

 گریه میکنم  از سواد کم خود  در دریای عمیق نادانسته 


خودمو با آهنگ پست قبلی خفه کردم!بالای بالا!!!راستی اینقد دوست داشتم موهام شبیه این فیلمه بود!!!

یعنی خیلی!!!


کلیک 

رادیو!

من اصلا" اهل رادیو نیستم ولی قبلا" فقط قبلنا قصه شب گوش میکردم و برنامه های ظهر جمعه و اون برنامه های مرحوم منوچهر نوذری ولی الان جدااز اون به رادیوهای دیگه علاقه مند شدم یعنی اون فایل های صوتی حالا بخواد داستان صوتی باشه یا رادیو خصوصی ها و برنامه هایی که درست میکنن و میگذارند.


پیشنهاد میکنم این رو گوش کنید ، خیلی نیست حدود 10 دقیقه اما شاده و مورد علاقه من و برنامه های رادیو مصاف و همچنین داستان صوتی کانال " قصه های شب " و مخصوصا" داستان صوتی هری پاتر " رو خیلی دوست دارم البته قرار شد یه داستان صوتی هم بیاد به اسم " اشک خر شرک!" باید جالب باشه .


راستی دقیقه 8.56 داستان دوستم رو میخونه ، قشنگه گوش کنید ": )


اما میخوام براتون جهت تلطیف فضا یه کلیپ بذارم ، یادتونه تو مدرسه وقتی می اومدن دنبالمون چی حسی داشتیم؟اصن در پوست خودمون نمی گنجیدیم!ببینید قشنگه! کلیک 


این اهنگ هم قشنگه ، بگوشید


انسان

به نام خالقم ، همو که بخشنده و رحیم است.

 

راستش من خیلی به مرگ فکر میکنم و همچنین خودکشی . کاری به عواقب دنیوی و اخرویش هم ندارم بحثم فراتر از این چیزاست.

 

گاهی میگم خوش به حال حیونها. همه چیزشون اکی هست ، جامعه ی خودشون رو دارن مخصوصا" جوامعی مثل زنبور عسل ، مورچه و حالا کلونی هایی که هست خب قوانین خودشونو دارن و حالا نیازهاشون هم برآورده شده است.

 

اما در جامعه فعلی نه ، نیاز مسکن و چه چه رو خودتون بهتر می دونید و شرایط ازدواج هم که خب هیچی نگم بهتره و اینطوری میشه که سن ازدواج میره بالا و بالبطع یه سری مشکلات پیش میاد و خوش به حال مایه دارها که بجای یه زن چند تا ازدواج میکنن و خونه وماشین و همه چی عشق و حال . فقیر فقرا هم که خب باید در سختی و تنگدستی باشن ا زمانی اگه به رفاهی رسیدن قدر دان باشن.ایشالله بعد از 120 سال.

 

اما واقعا" فرق یه موجود 2 پا به اسم انسان و از نسل ادم چه تفاوتی با حیوان داره ؟ ادم عقل و شعور دارهوحیوان غریزه . خب نهایت تفاوتی کهمیکنه اینمیشه که انسان جامعه رو با عقلشدرست میکنه و یه کلونی ای مثل مورچگان با غریزه که همه چی سر جای خودش هست و تو جوامع انسانی برعکس و البته کمرنگ تر.

 

نمی دونم تو اون کلونی ها حسود هم پیدا میشه یا نه ولی بعید نیست!بهر حال. اگه یه مورچه بمیره چه اتفاقی می افته؟خب اونها هم ارتبالات وتکنولوزی های خودشون رودارن و اینور اگه یه ادم بمیره چه اتفاقی ؟ شاید قیاسدرستی نباشه ولی حس میکنم این ادم ، یه چیزی میتونه داشته باشه که اگه بعد از 1000 سال هم مرد  ، حتی اگه 10000 ادم دیگه از نسل همون در جهان باشه خلعی ازش باشه.

 

ولی خدائیش  ادم خوشگله!به همه لحاظ ، مو وقد و چشم و پا و این داستانا. این ادم چی درش هست که خدا روش سرمایه گذاری کرده گفته هر کی یه نفر ازشونو بکشه انگاری همه رو کشته وهر کی 1 نفر رو زنده بداره انگار همه رو زنده کرده ؟

 

خب حالا اصن طرف رو زنده نگه داره بذارتش تو دستگاه منظور خدا به نظرم صرفا" زنده بودن حیاتی نیست چون میتونه به درجه اسفل سافلین برسه پس شاید این زنده بودن منظورش زنده کردن چیز دیگه ای باشه .مثل زنده نگه داشتن یک تفکر ، یه ایده سالم ، یک فرهنگ سالم و ...

اتفاقا" عقلانی هم هستا!یعنی مائده 32 خدا می فرماید :

مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا

هر کس انسانی را جز برای قصاص نفس یا فسادی که در روی زمین کرده بکشد  چنان است که گویی همه مردم را کشته ، و هر کس انسانی را حیات بخشد  گویی همه مردم را زنده کرده  است.

 

همچنین در سوره تین ایه 4 و 5 خدا می فرماید :

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ﴿٤﴾ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ﴿٥﴾

 

حالا این اسفل سافلین هر چی که باشه حیات داره پس میشه برداشت کرد که منظور صرف حیات دنیوی و علائم حیاتی و فشار خون 12 روی 8 نیست .

 

شاید اون زنده کردن مد نظر خدا هدایت کردن باشه ، یعنی کسی که یه ایده ای قشنگی رو میده و کلی هم پیرو اون ایده میشن و جامعه رشد کنه خدا هم با این بنده اش حال کنه بگه دمت گرم بعد رو کنه به فرشته هاش بگه تحویل بگیرین . اینو میگفتم یه چیز میدونم شما نمی دونید.کلی هم باعث افتخارش بشه و البته کسی که سنتی رو پایه گذاری میکنه و کلی ادم دنبال رو اش باشن با اون کس عادی که فقط یک چیزی رو اجرا میکنه خیلی فرق خواهند داشت.

 

برگردیم سر حیون ، خب اون حیون و کلونی جمعیتی مورچه خب همشون غریزه دارن پس اگه یکی بمیره فرق ای نمیکنه یکی دیگه ، عین یه کارخونه ربات سازی یا اصن این لوازمی که میری   عوض میکنی . همشون یکی اند .

 

حالا که ادم میتونه حیات ببخشه و مرگ بده کاش یه سری چیزا چشمهاش رو نبنده ، کاش یه جوری بشه همه عاشقش بشن و اگه یه روز نبود  و همه بودن بگن جای این خالی . حالا همین ادم و در کل انسان ( تو ایات هم ادم داستان یه شخصیته بعد میشه بنیادم و انسان که یه جاهائی خدا برمیگرده میگه اینو من بهش عزت و احترام دادم حالا یه سختی پیش بیاد هی منو یاد میکنه راحت که شد فراموشم میکنه ) بر میگرده میگه ببین من هستم ، نزدیکتم ، ببین هواتو دارم و ولت نکردم واسه خودت بری منتها حرف من خدا رو گوش کن .

 

جا داره من اینجا یه نکته ای هم بگم که قانون گذاشته نمیخوام نگاهت عیر انسانی و غریزه ای باشه  ازدواجتم خودم ردیف میکنم ولی بستگی به خودت داره خوب باشی خوبها مال تو بدم باشی بدها مال تو حالا خودت میدونی ولی درکل.

 

خدا یه حرکتی زد فک کنم شیطان که نفهمید هیچی ، ما هم نفهمیدیم!خدا گفت سجده گفت نچ!گفت برو بیرون!حالا اونهمه ملک مگه چند بار سجده کردن؟ یه بار. تموم شد رفت حالا یه ادم مسلمون تو یه رکعت نمازش 2 بار سجده میکنه وتو نماز واجبی هاش 34 بار سجده میکنه و حالا این یه نفر اینقدر سجده میکنه بعد تازه دوست داره مخلوقاتش دسته جمعی بهش سجده کنن که حالا بعضی از مخلوقات مثل من میگن که حسش نیست و فردی میخونن یا میرن مسجد میبینن کسی نیست !

 

از بحث دور شدم ، این ادم روش سرمایه گذاری شده که قابلیت کانکت شدن با دیگر موجودات ازهر زبان و شکل و نژادی ( چون بالا دستی ها خوب زیر دستی ها رو میتونن رصد کنن ) که بقیه ادم ها در سایر کشورهای جای خود دارن میزنه خودشو میکشه و حیات خودش رو قطع میکنه .حالا من به دلایلش کاری ندارم که جای بحثداره ولی مثلاین می مونه یه ادمی برای یهنفر دیگه تو بانک خودش حساب باز میکنه و میسپره که همه جوره وای اینو داشته باشین اگه فلان کارو کرد بهش اینپاداشو بدین و کلی هم حواسش به اون طرف هست ، اون طرف ماد و میگه نمیخوامت و هر چی ام این طرف باهاش صحبت میکنه که خب اخه چرا مشکل چیه ببین هواتو دارم و اینا افاقه نکنه و قطع حیات کنه .

 

خدا که جای خود داره ما یکی رو بیاریم و کلی بهش پرو بال بدیم و کلی حواشو داشته باشیم یهو بزنه یزر همه چی و تو رومون وایسه ، هیچی نشیم ازش ناراحت شدنو که میشیم میگیم عه!اینطوریه ، حالا که قدر ندونستی هر موقع شتراز سوزن رد شد ازت میگذرم!

 

إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّىٰ یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ ۚ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ اعراف – 40

درهای آسمان بر روی کسانی که آیات ما را تکذیب کرده اند و از آنها سربر تافته اند ، گشوده نخواهد شد تا آنگاه که شتر از سوراخ سوزن بگذرد ومجرمان را اینچنین کیفر می دهیم

 

حالا اینجور جاهاست که ادم باید بین پارتی گردن کلفتی که هیچکس نمیتونه روی حرفش حرف بزنه و هر کی هم زدن با خاک یکی شد و پشت پا زدن به همه حمایت هاش و این شرط یکی رو بپذیره عقل بهترین رو میپذیره و غریزه دیگری رو .کاش خوب باشیم و بمانیم .آمین

تقدیم به دوستان اصفهانی ام ": )

تو بعضی از کانالهای شبکه اجتماعی کلیپای جالبی میذارن یکی از این کانالها برای یکی از هموطنان عزیز اصفهانی هست که حالا جدا از کلیپ های دیگش 3 تاش برام  خیلی جالب بود که براتون میذارم که 2 تاش در مورد غذاهای اصفهانی و اون یکی هم درباره تیک کلام های اصفهانی هاست.


دوغ و گوش فیل!


خورش ماست !


تیکه کلا م های اصفهانی!


تنها در خانه!

سلام!

البته همونطور که اطلاع دارین اسم عنوان اسم یه سری مجموعه فیلم هست که 4 تای قبلیش رو دیدم ولی دیشب نسخه 5 رو نشون داد که فوق العاده بود.البته شاید به رده سنی من نمیخورد ولی گمون نکنم من در زمان کودکی کمتر آتیش سوزونده باشم!اینجاست که باید گفت پسر است دیگر!البته دخملش رو میگن ولی خب!


اگه خواستین میتونید از اینجا دانلود کنید و ببینین. فیلم دیگه ای که من شونصد بار دیدم و دیالوگ های بازیگراش رو حفظم این فیلم بود!چه سلیقه ای دارم من!


خب ، دیگه چه خبر؟ راستش هیچی . اوضاع همچنان همونطوره. با اینکه ماشین داریم خیلی دوست ندارم باهاش جایی برم ولی شاید دلیش این باشه که خب چون اینجا جائی ندارهو همش کوه و بی هیچ جنگل یا جای درست و حسابی ای!حالا قرار شد بزودی بریم باغ لاله گچسر . بلکه یه خاطره ای اونجا زنده بشه. خیلی دوست دارم ببنمش.البته عکس هاشو هم اینجا خواهم گذاشت.


تعطلیلات رفته بودیم شمال- رامسر. اون اول ها که همش بارون بود اما چیزی که من از اولین سفر بین استانی یاد گرفتم این بود که اگه قرار شد 3 تا ماشین بشیم بریم و مسافرت کنیم اینه که نزدیک به هم باشیم نه اینکه یکی تهران اون یکی کرج واون یکی هم قزوین!همدل و همزبون!


حالا چرا اینو گفتم ؟ خب رفتنی ما ودائیم اینا از خونمونراه افتادیم و از جاده هراز رفتیم آمل و اونجا بود که اون یکی دائیم هم به جمع ما ضافه شد و واقعا" سفر خوبی بود ولی یه روز قرار شد با عموم و شوهر خالم اینا بریم بیرون.روز قبلش هوا بارونی ولی فردائش ظاهرا" هوا  صاف بود و قرار شد که برنامه فرداش اکی باشه و ما هم وسیله بگیریم و شبش رفتیم خونه خودمون و حالا صبحش زنگ زدیم به خاله ام که راه افتادن یا نه؟ افاضه کردن که چی میگی؟بیرونه هوا بارونه!بارون؟ گویا اصن بریون نرفته بودن.هوا صاف و کمی ابری!


حالا این بنده خداها هنوز تو حال و هوای بارون دیروز تا ساعت 10 خواب بودن بعد گفتن که قراره فامیل شوهر خاله جان هم بیان که تا اینا ساعت 11 راه بیفتن و هوای خواب سرشون بپره و راه بیفتن ساعت 11.30 و در اوج بی برنامگی راه افتادن. نه هیچ وسیله و غذائی .حالا این هیچی . چون روزهای اخر بود وخیلی دوست داشتم که صبحش با اینا بریم بیرون و ظهرش بریم رامسر و تفریح کنیم و هر طور شده بریم رفتیم اونجا ( منطقه 2000 ) گفتن که حالا بریم منطقه 3000 که اصن جاده اش فرق میکنه ولی قشنگه.حالا رفتیم اونجا هر کی یه ساز میزنه! بریم فلانجا .


تا یه جائی باهاشون رفتیم و وقتی دیدم اینا هر کدوم یه ساز میزنن و اینقدر بی برنامند و برنامه ما هم داره به هم میریزه من گفتم ما باید امیروز بریم رامسر . اونا رفتن ببینن که جاده 3000 آخرش به کجا میرسه و منم سر ماشین روکج کردم و رفتیم سمت رامسر. البته اصن قرار بود اونروز بریم رشت ولی اونا چون تز دادن و بزرگتر هم بودن گفتم اکی . ولی نمی دونستم اینقدر بی برنامگی پیش میاد و هر کی هم ساز خودشو میزنه . بخاطر همین گفتم باید تو مسافرت دسته جمعی همدل بود!


حالا جاده شلوغ و اونم رامسر ترافیک ساعت 6 رسیدیم لب دریا ولی اینقدر لب دریا سرد بود که دختر دائیم ها که مراهمون بودن سریع پریدن تو ماشین که خیلی سرده! این شد تفریح ما بزرگانی که ماشین داشتن و گفتم که باهاشون بریم بیرون و اولین تجربه سفر ما با فامیل !اصن این سفر رو با اون سفر اومدن ما به شمال با دائیم ها رو مقایسه میکنیم کاه به کوه فرق میکنه! هر جا خواستیم وایسادیم پشت سر هم بودیم و حرفا و هدف یکی بود و هر کی تز خودشو نمی داد!


ادامه دارد ....