ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

اشباع شکست - پارت 1

تصور کنید که میخواید یک کاری رو انجام بدید ، اما اون کار به اون سرانجامی که میخواید نمی رسه و هر بار یه جوری به سرانجام نمی رسه ، اینقدر شکست می خورید ، میخورید تا جایی که دیگه میگید اصن نخواستم و ولش می کنید . من اسم این نقطه رو میذارم "یکنواختی" یا " اشباع شکست ".


اینکه یک کار به سرانجام خودش نمی رسه شاید دلایل مختلفی داشته باشه اما اگه به تصویر زیر دقت کنید ، بیشتر متوجه این مطلب میشید :



  


چرخه ی پرتکرار  ازمایش و خطا


هدف من موفقیت کامل هست ، نه موفقیت نسبی که یه بار بشه و یه بار نشه و اینقدر آدم توی این چرخه دور خودش بچرخه و زمانی به خودش بیاد که ببینه چقدر عمر و زمانش در این چرخه هدر رفته . البته شاید نشه اسمش رو هدر رفت گذاشت چون هر موفقیت ولو یک موفقیت نسبی نیاز به زمان داره اما اینکه این زمان صرف شده باعث موفقیت تمام و کمال نشه و افتادن در این چرخه به انسان  این رو القا کنه که کارش بیهودست و انرژیش رو ازش بگیره و به سمت پرتگاه نا امیدی و دست کشیدن از تلاش سوق میده.


اینجا شخص با خودش میگه ، یه جای کار من میلنگه ، چرا هر بار به شکست میخوره این تلاش هام و البته این نکته رو باید مد نظر داشت که شکست خوردن باعث نا امیدی و از بین بردن برخی داکیومنت ها هم میشه چرا که فشارهای عصبی ناشی از شکست ، هم به سراغ آدم میاد.


یکنواختی در مسیر تلاش و عدم انگیزه کافی در ادامه مسیر


همه ما می دونیم که گاهی و شاید اوایل کار برای انجام یک کار اینقدر ذوق و شوق داریم که انجام بدیم یک کار رو که نگو ، یعنی اصن یه وضعی اما بعدش که حالا به هر دلیل که کار به سرانجام نرسید ، شکست رو قبول کرده و منتظریم که شکست بخوریم و شکست رو باور کردیم ...



این ویدیو در نماشا ( کلیک )


بله ، انتظار شکست باعث باور شکست و شکست های بعدی هست و هیچی بدتر از این نیست که دیگه از همه چیزهای تکراری که باعث شکست نهائیت شده بدت میاد ، رُک بگم؟ از هر چیزی که تو مسیرت بوده نفرت پیدا میکنی و شاید حالت دیگه از اونها بد بشه ، مثل کتابی که هی میخونی و هی یادت میره و دیگه نگاش که میکنی ، میخوای که بالا بیاری . میخوای که اون کتاب رو ریز ریز کنی و یا آتیشش بزنی ، مثل همون حسی که بچه  مدرسه ای بعد از امتحان نهائیشون ، نسبت به کتابها دارن و تو مسیر خونه کتاب رو ریز ریز میکنن ...


اگه میخوای داکیومنت هات رو از بین ببری ، پاره و ریز ریزشون کنی یا حتی آتیششون بزنی که هیچ ، اما اگه هنوز امید داری ، بعنوان بار آخر تلاشت رو بکنی و شاید این بار نتیجه چیز دیگه ای شد ، شاید این پست راهکارهایی بهت نشون بده و تو با خلاقیت خودت ، چرخه ی سوخت هسته ایش رو کامل تر کنی ... 

نظرات 2 + ارسال نظر
Sabireh پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1398 ساعت 19:22 http://Yebargesabz.blogsky.com

سلام.. ممنونم آقا امیر..
نوشته بودید یه پست در مورد اشباع شکست میخوام بنویسم اما متوجه نشدم یعنی چی...
الان که پست رو خوندم کمی متوجه شدم اما چون ویدیو رو الان نتونستم ببینم نظرمو بعد مینویسم تا این پست رو کامل متوجه نشم و نخونم پست بعدی رو نمیخونم.. این پست یکم از حرفای من بود.. اخرش ادم بی انگیزه میشه... از شکستای پی در پی...

سلام ، خوبین؟
اشباع شکست ، یعنی مسیر زندگی یه جوری پیش بره که در مسیر حرکت به هدفتون فقط شکست بخورید ، گهگاه شاید مثلا موفقیت هایی هم باشه اما کمه و مجموع این شکست ها شما رو متقاعد میکنه که توی این مسیر ، هیچوقت به هدف نمی رسید و خواهی نخواهی ، به شکست خواهید رسید. نهایتا امید هاتون از بین میره و با قبول شکست کنار میاید.

اره ، ادم از شکست های پی در پی بی انگیزه میشه البته اگه از شکست هاش و اینکه چرا شکست خورده درس عبرت نگیره ، هیچوقت به پیروزی نمی رسه .

اشباع شکست یه جوری همون چیزی هست که گفتید .

کاکتوس چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 ساعت 19:11

مطالب و کلیپ عالی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد