ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

سم گوگرد


مکان - بلوک خونه مون / زمان : ساعت 17


تنها یک ماشین اتش نشانی امده بود ، گفتن پلیس هم باید در صحنه حضور یابد ، یکی از ساکنین با 110 تماس گرفت و ماجرا را شرح داد ، یکی از مامورین آتش نشان درخواست داد تا دستگاه مورد نظرشان را به انها برساند و ماشین اتش نشان دوم دقایقی بعد در صحنه حضور یافت. زمان تنگ بود ، ساکنین واحد هایشان را تخلیه کرده بودند و معلوم نبود که با چه چیز رو به رو هستند . مامور شجاع که به نظر می رسید فرمانده عملیات باشد ماسکش را بر صورت زد و در میان ان گاز پخش شده در مجتمع  ؛، گم شد ...


 

 

 بلوک خونه مون / زمان : ساعت 16.30


همه در هال جمع بودیم و  تلوزیون نگاه می کردیم که ناگهان ، ضربه های متمادی که به در می خورد ما را از جا تکان داد . گفتم من در را باز میکنم


_ بله ؟

+ بیاین بیرون ...


همین یک جمله کافی بود ، حتما اتفاقی افتاده !  لباس من برای بیرون رفتن چندان مناسب نبود ، لیاسهایم را عوض کرده و لباس بیرون پوشیدم ، مادرم انگار با کسی صحبت میکرد و میشنیدم که صحبت درباره واحدی است که بالای سر واحد ماست و در طبقه فوقانی ما ، یک لایه دود سفید تشکیل شده که معلوم نبود از آتش سوزی بود یا چیز دیگر .کنجکاوی مرا به طبقه بالا برد ، تنها یک طبقه! میگفتن یک لایه دود سفید انجا را گرفته اما استنشاق گاز منتشر شده از واحد ایکس کافی بود که یا همانجا بالا بیاوری یا همناجا چشمانت سیاه شود و دیگر چیزی نبینی!


در ان شرایط فضای آزاد و اکسیژن تازه چیزی بود که عقل بعنوان اولین نیاز به زندگی فرمان می داد.




 بلوک خونه مون / زمان : ساعت 16.35


در راهرو بودم که دویدن های مرتب مدیر ساختمان اقای مدیر را میشنیدم ،

_ از واحد ایکس دود میاد ، نیستن ، درشون قفله

_ برق و گاز رو قطع کردم ، یکی زنگ بزنه آتش نشانی


من کنجکاو شده بودم ، واحد ایکس ، واحد بالایی ما بود ( بلوک ما در هر طبقه 4 واحد دارد، 2 واحد شمالی و 2 واحد جنوبی ) خواستم خودم از نزدیک ماجرا را ببینم ، خیلی هم راه نبود ، تنها یک طبقه! حس کنجکاویم بیشتر از ترس بود ، از پله ها  که بالا می رفتم شدت گاز بیشتر میشد تا جایی که اگر به نزدیکی واحد میرسیدی ، یا از هوش میرفتی یا از همانجا بالا می آوردی. میگفتن یک لایه دود سفید فضای راهرو رو گرفته اما من با استنشاق از گاز تمام ریه و نای و زبانم سوخت.


 بلوک خونه مون / زمان : ساعت 16.40


خواهری به آتش  نشانی زنگ زد ولی علت را حرق اعلام کرد ، در واقع اصلا معلوم نبود که این ایا واقعا حریق است یا در استانه یک حریق هستیم یا یک واکنش شیمایی ممکن است باعث حریق شود! بوی ان گاز چیزی شبیه به جوهر نمک بود اما شدت انرا حداقل 10 برابر شدید تر در نظر بگیرید . بویی شبیه اما با شدت بسیار که کمترین استنشاق باعث همان اتفاقاتی میشد که گفتم!


اکثر همسایه ها از ماجرا با خبر شده بودند ، اول از همه ، مکان پارک ماشین های جلوی بلوک را عوض کردیم تا بعدا که ماشین اتش نشانی امد و اوضاع بدتر شد ، چیزی مزاحم انها نباشد . 


 بلوک خونه مون / زمان : ساعت 16.45


شدت ان گاز بیشتر میشد ، در پایین بلوک هر ساکنی انچه را که دیده بود میگفت ، این باعث شده بود که واحدهایی که فرزند کوچک دارند ، کلا از واحدشان خارج شوند و حداقل 3 نفر با خانواده هایشان ، سوار ماشینشان شدند و کلا مجتمع را ترک کردند! بهر صورت ، انهایی را هم که قصد ورود به بلوک داشتند را هم از انچه که پیش اده مطلع می کردیم تا در جریان باشد .


نشت گازی شبیه به بوی جوهر نمک ، که هر لحظه شدت ان افزوده میشد دیگر در فضای خارج از بلوک به راحتی قابل تشخیص بود . اتش نشانی که امد و در دید ما قرار گرفت ، پرسید اینجاست که پاسخمان مثبت بود . ماجرا را پرسید . برایش انچه که اتفاق افتاده بود را گفتیم ، نگاهی انداخت و گفت اینکه حریق نیست؟! حریق فرق میکند . رو به جمع ما گفت که خانم فلانی کیست ؟ ایشون گزارش حریق رو بهمون داده!


خانم فلانی در واقع خواهر جان بودن که انچه که شنیده بود را تنها گزارش کرد! گفتن این جمله که این حریق نیست کافی بود که خانواده ما و مدیر ساختمان و همسایه ما که سخنورتر است به سمت او کشیده شویم!


_ حریق نیست پس چیه ؟

+ حریق فرق میکنه

_ این گاز و هر چی که هست باعث اتفاقی مثل سیاه شدن چشم و از هوش رفتن می شود.

_ شما خودت بالا رفتی؟ نمی تونی بری تا زمانی که ماسک نزنی ..


البته اینقدر گفتیم و گفتیم تا خودش رفت و دید واقعا باید ماسک بزنه تا چیزیش نشه .گفتیم الان باید چیکار کنیم؟ باید وارد خونه بشیم و در و پنجره هاش رو باز کنیم! خودش کجاست ؟


اینجا بود که تماس های لازم جهت برقرای ارتباط با واحد ایکس یا صاحبخونه اش زده و در نهایت خود مستاجر تماس گرفت ،


_ چیکار کردین واحدتون رو ؟

+ سمپاشی کردیم !


از اینجا لیدر اتش نشان وارد عمل میشه و میگه این چجور بوئیه که من نشنیدم؟ خودش در ادامه میگه

_ این چه سمی بود؟

+ من یک شرکتی رو اوردم و برام سمپاشی کردن

_ من میخوام بدونم با چی سمپاشی کردن ؟

+ من تماس میگریم با اون شرکت و به شما اطلاع میدم!


چند دقیقه بعد ...


_ اقا این شرکته میگه سمش ، سم گوگرد بود ...


اتش نشان گفت که باید اون واحد باز بشه و هوا تهویه بشه ولی چون مالک نیست ، باید این کار با حضور پلیس انجام بشه و خلاصه با پلیس تماس گرفتن و در نهایت اومد و گفت چی شده گفتیم اینطوری ، اونم گفت ببهتره مالک باشه و در خونش رو نشکونیم! حالا چیکار کنیم؟ پنجره های راهرو رو باز کنید تا هوا عوض بشه ، ما هم یک فن میاریم تا به تهویه هوا کمک کنه!


ساعت 17


وقتی ماشین اتش نشان دوم امد ، دستگاه فن رو تحویل داد ، پینجره ها باز شده بود و دستگاه فن هم به تهویه سریعتر کمک می کرد! از یک طرف مامورین مشغول کار خود بودن و از طرف دیگر ، فشار از سمت مدیر ساختمان به مالک مربوطه که بیاد و این فضاحت رو جمع کنه! البته بعدش که همه چیز تمام شد ما یک سرچی کردیم که این چیه و البته زمانی که صحبت از گوگرد شد من یاد اون سریال کره ای دونگی و اردک های مسموم با گوگرد افتادم !


چرا سم پاشی با سم گوگرد؟


مستاجر اینطور بیان کرد که در کانال کولر خانه انها ، یک کبوتر رفت و بعدا مرد ، این باعث شد در خانه ساس جمع شود. برای اینکه این ساس ها در کل واحدها پخش نشود سراغ یک شرکت سم پاشی رفتیم و انها هم از سم گوگرد استفاده کردیم!


سم گوگرد و محیط ساختمانی


خواهری یک سرچی کرد و دید درست است که سم گوگرد سابقا برای کشتن ساس مورد استفاده می گیرد و الان روش های جایگزین به جای سم گوگرد است و روش سم گوگرد منسوخ شده است اما استفاده از سم گوگرد این پیش نیاز را دارد که در یک فضای بسته باشه یعنی یه جوری که دور و برش ادم نباشه . سم گوگرد باعث عوارض دراز مدت و جبران ناپذیر میشه .


راستش نفهمیدم چرا باید در یک واحد از بلوک 24 واحدی ، سمی استفاده کنن که دور تا دورش خونواده است و این سم بسیار خطرناک هست . جالب بود که اونا درز  درشون رو هم بسته بودن ولی شدت بو و بخار این سم باعث شد که تمام واحدها متوجه این قضیه بشن . 


امادگی در برابر حوادث پیش بینی نشده


این اتفاق باعث شد به این فکر کنم که واقعا چقدر برای شرایط مشابه اماده باشیم؟ یعنی لباس عوض کردن شاید زمان کوتاهی باشه ولی اگه زمان نباشه چی؟


2.مدیرای ساختمون باید شماره تماس مالک و مستاجر تمام واحدها رو داشته باشن و این در دسترس باشه ، تا در شرایط بحرانی بشه سریعا باهاشون تماس گرفت.


اخر ماجرا


وقتی شدت گاز منتشر شده کمتر شد  در این زمان بود که اتش نشان ها فن خود را جمع کردند ، به راننده گفتم خب الان شما اینو جمع کردین ، مالک هم بیاد در رو باز کنه ، با این شدت گاز ممکنه بیهوش بشه! چیکار کنیم اون موقع ؟ باید اورژانش رو خبر کنید دیگه! 


وقتی گاز پخش شد ، دیگر در واحدهای نزدیک و از همه جا قابل تشخیص بود از فن دستشویی و حمام گرفته تا گرفتن کولر . امیدوارم مالک بیاد و حداقل برای خودش مشکلی پیش نیاد . بعد ما برای از بین بردن عوارض ، یک لیوان شیر خوردیم ولی الان که ساعت 9.30 شبه کم و بیش همچنان اون بود قابل تشخیصه .


امیدوارم هیچوقت هیچ جا هیچ حادثه ای برای هیچ کسی پیش نیاد

نظرات 1 + ارسال نظر
خانم توت فرنگی شنبه 10 شهریور 1397 ساعت 15:05

سلام اتفاقا دیدم هم جالب بود برام هم غمگین

ولی عاشق انیمیشن های خارجی هستم خیلی خوب درست میکنن

راسی اپم

اره - هر 2 تا حس رو القا کرد
اما انیمیشن هایی که یک موضوع رو بولد میکنن به نظرم جذابتر هستن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد