ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

اخرین پست - ابان ماه

من با خواهریم یک قرار داشتم و یه جورایی الوعده وفا و این پست اخرم هست بهر صورت اینم تجربه جالبیه


داریم میریم عروسی پسر دائی جان ، من حسم خنثی است ، نمی دونم یک روز نوبت من هم میشه یا میشه ؟؟/ اما بهر صورت برای تمام اونایی که دارن ازدواج میکنن یا در شرف ازدواجن ارزوی خوشبتی دارم . بزرگی به سن نیست یه عقله ، به درک و شعور و مسئولیت پذیریه 


کاش منم بزرگ بشم ، گاهی پست های طلاق بقیه رو میخونم ، میترسم از ناملایماتی که باعث شکاف در زندگی و دور شدن ادم ها از هم میشن ، یادم نمی ره در جریان طلاق مار گزیده و اون دوست وبلاگی خانم وکیل ، بعد جاری شدن طلاق ، شوهر اون خانم که ادرس وب مارگیزده رو داشت تو وب مارگزیده و خانم وکیل شروع کرده بود به فحاشی ، تو وب خاکستر و بانو _ ( ؟؟؟ گمونم همین بود یا ) اینا که مردانگی رو با جنسیت اشتباه گرفتن ، من از ادم های اشتباهی میترسم 


گاهی باید بقیه رو عبرت خودش قرار بده و به عبارتی ، ادب از که اموختی؟ از بی ادبان 

اخرین فوت کوزه گری موفقیت

اخرین فوت کوزه گری موفقیت اینه که ببینی بزرگترین دزد زمانت که افت موفقیته چیه ؟ بعد ترتیبی بدی که هیچوقت سر وقتت نیاد ...


یا بهتر بگم ، تو هیچوقت سروقتش نری ... نباید چوب حراج به زمانی که برای موفقیت نیازه بزنیم 




رویاهات برای توئه!

داشتم فایل های صوتیم رو گوش میکردم که رسیدم به یک ترک صوتی که ظاهرا از یک کلیپ ویدیو ای 7.33 دقیقه ای جدا شده بود ، دیدم فایلش جالب و چالش برانگیزه و ادم رو سوق میده به حرکت ، فقط کاش میشد کسی که زبانش خوبه بیاد و ترجمه کنه ، راستش همه حرفش رو نمی فهمم و شکسته متوجه میشم که چی میگه.






عکس پایین ، دستای اقای الکس گریگوری ( پست مربوطه اش در اینستا )  ، قهرمان 33 انگلیسی هست که بعد از ثبت 11 رکورد عکس دست هاش رو در اینستاگرامش به اشتراک گذاشت ، نگاه کنید ، با دقت نگاش کنید ، نگاه نکرد به بقیه و بگه که همینه ، زندگی همینه ، من چقدر سختی کشیدم ، نشده ، باید دست بکشم از تلاشم !! نه اینو نگفت ، با دقت نگاه کنید ، گفت من میتونم و براش تلاش کرد ، تغییر حالت دست هاش بخاطر باوری هست که داشت که میشه ، باید بیشتر تلاش کرد ، بیشتر بیشتر و بیشتر



ما هم می تونیم ،  منتها باید تلاش کنیم و هر روز مشت های محکمی به دهن تنبلی ها و عادت های بدمون بزنیم و حرکت کنیم برای تغییر ، ما می تونیم ...



+ عکس پایین نشون میده ایرانیا همه جا هستن و فعالن 


تبلیغ عجیب ...

من خیلی از رقص و انواع رقص سر در نمی یارم ولی این تبلیغ کدوم مدل رقصه که ازش برای معرفی محصول استفاده کردن ؟



تبلیغ می ماس ... به سبکی متفاوت

جنین و سقط جنین ( فیلم سقط جنین )

یه آیه ای هست تو قران که من هر موقع می خونمش اصن این خیلی عجیبه ، این پست شاید غمناک باشه و متن رو میذارم در ادامه


 

ادامه مطلب ...

توقف ما و رشد دیگران

برای اینکه متوجه بشید چی میخوام بگم حتما فیلم های زیر رو ببینید ، هر جفتشون فوق العادن


IF I STAY ( اگر زنده بمانم )

THE LOVELY BONE ( استخوان های دوست داشتنی من )



هر دوی اونها درباره مرگ هست ، اما نترسید ، این سرنوشت همه ادم هاست اما باید بدونیم که اون نقطه اخره و الان ما تو نقطه زندگی هستیم . ماجرا از این قراره که ما می میریم ، و در زمان مرگ چقدر رشد داشتیم؟این رشد منظورم رشد و تکامل و رسیدن به اون چیزی که ما رو به سعادت می رسونه. نه فلسفی حرف نمی زنم . دوست داشتیم به چی برسیم ؟ ایا بهش رسیدیم یا حداقل براش تلاشی کردیم؟


میگن در زمان سلیمان س ، ایشون پرنده ای رو دیدم که مرتب می اومد سمت رودخونه ، با منقارش اب برمی داشت ، می رفت و دوباره بر میگشت ، ازش پرسید چیکار داری میکنی؟ پرنده گفت لونه ام اتیش گرفته ، اب بر میدارم که خاموشش کنم ، سلیمان گفت مگه اون ابی که برمیداری میتونه اتش رو خاموش کنه ؟ پرنده گفت ، من تلاشم رو میکنم ، حداقل تلاشم رو کردم و شرمنده نیستم جلوی همسرم ولو این اب کم باشه.


بله ، اون هم تلاشش رو میکنه ولو کم باشه . اما سوال اینجاست ...


در فیلم دوم ، دختر بزرگ خانواده توسط همسایه اش به قتل میرسه ( اما هیچ صحنه خشن +16 به اون صورت نداره ، با اینکه دوبار فیلم رو دیدم نفهمیدم دختره چجوری به قتل رسید و این به این خاطر احتمالا بوده که تمام مخاطبین رو شامل بشه که این مفهوم رو برسونه که به همه اعتماد نکنن ) بهر صورت دختره به قتل میرسه و جسدش ،  توسط قاتل داخل یک کیسه که اونم داخل گاو صندوق میزاره و میندازتش داخل چاهی که حالت مردابی داره و هیچوقت جنازه دختره پیدا نمیشه . این دختره بعد از مرگ ، شاهد اتفاقاتی که بر خانوادش میگذره هست. یک دختر 14 ساله که حالا دیگه نیست و جسمش تو همون 14 سالگی مونده و مابقی و خواهر کوچکترش حالا داره بزرگ میشه و عشقش رو پیدا کرده و میخواد ازدواج کنه.


یا تو فیلم "اگر زنده بمانم " خانواده دختره در یک تصادف کشته میشن ، دختره عاشق موسیقی هست و حتی تو ازمون موسیقی میزنه میترکونه ازمونش رو جوری که بعد بابابزرگش بهش میگه تو عالی بود ، در تعجبم چطور اون سازت هنوز سالم مونده ، این دختر در تمام طول فیلم خاطراتش رو مرور میکنه و سعی میکنه که برگرده و مقاومت کنه و برگرده که بتونه به خواسته اش جامه عمل بپوشونه و عالی بشه .




کلیپ انگیزشی حسرت




حالا من از خودم یک سوال پرسیدم ، اگر من همین الان از کاری که دوستش دارم دست بکشم ، ایا تا ابد حسرتش رو نخواهم خورد در حالی که میبینم بقیه دارن تلاش میکنن که به خواسته هاشون برسن ولی من یک ابدیت باید در حسرت نرسیدن باشم ؟ ادم باید جوری زندگی کنه که بعد از مرگ ، زمانی که زندگیش رو که مرور کرد به تک تک لحظات و به لحظه ای که منتظرش بود حال کنه و داد بزنه بگه اون منم! ببینید ، من! من موفق شدم ، من شاگرد اول شدم ، معدلم بالا شد ...


ادم باید عشق کنه با زندگیش ، کمبود هایی هست ولی باید با حداقل ها ساخت و کارهای لازم برای پیشرفت کردن رو کرد ، باید عالی شد ... نباید متوقف شد ، ادم ها به کمال میرسن و این به کمال رسیدن تو زیاد شدن قد و وزن نیست ، راستش به این رسیدم ، ادم نه اول عمرش جای افتخار داره چون هیچی نبود و نه تهش که می میره و باید بقیه بیان دفنش کنن که بوی جسدش بقیه رو اذیت کنه ، اما همین ادم رو خدا بهش بها داده و گفته تو میتونی رشد کنی ، تو دنیا ، ادامه اش تو برزخ و بازم میتونی متعالی بشی ، بیا تو بهشت ، تو میتونی متعالی بشی ، به اون اوج کمال برسی ، تو لیاقتت همینه.


اما گاهی ادم ها از مسیرشون منحرف میشن ، من خودمم شدم و مثلا پست نوشتم خوش به حال حیونا ، همه چیزشون به راست و مثلا نیازهای جنسیشون رو هم به رسمیت شناختن ولی اینجا برا به رسمیت شناختنش همه جوره سنگ گذاشتن ، اما اینا هم جزئی از زندگی و به کمال رسیدنه ، مهم ترینش اونی که بالا سرمونه نه اونی که زیر شکممونه ، هر جفتشون مهمن ولی باید اعتدال داشت .



ویدیو پایین رو ببنید ، یک جنین کوچولو موچولوئه ، که 3 ماهشه ، یک روزی ما همین قدر کوچولو بودیم ، چیزی حالیمون نبود ، اما خدا باهامون بود ، از همون اولش و تا اخرش همرامونه ، حتی اون فرشته هایی که اعمالمون رو مینویسن اونام مقطعی هستن و بعدش که مردیم بلند میشن میرن ولی خدا بازم هست ، بهترین یار و یاور از اولش تا اخرش . یه همراه خوب که تو همه لحظات سخت و اسون زندگیمون ، کنارمونه و میخواد ما رشد کنیم و به اون نقطه اوج برسیم و اون لذت ببره.



جنین سقط شده 3 ماهه


همون لذتی که ما وقتی بچه کوچولو ها چیزی رو یاد میگیرن و دلمون غنج میره ، چیزی مثل اون ...



پایان شماره 2


این متن باید یه پایان متفاوت داشته باشه پس این رو هم بهش اضافه میکنم ...


باید روزی برسه که وقتی من اون بالا ی سِن ، قرارگرفتم و تمام اشخاصی که در مسابقه روز اول که در رسیدن به تخمک زن ، از دور خارج شدن ، دورم رو گرفتن و ازم پرسیدن که تو چیکار کردی؟ باافتخار سرم رو بالا بگیرم و ههمه شونو در حالی که دلم غنج میره با اب و تاب تعریف کنم! نه اینکه سرم رو جلوشون بندازم پایین و هیچ حرفی نداشته باشم و اونام بگن کاش ما میبردیم  نه تو ....




داستان رقابت اسپرم ها برای رسیدن به تخمک زن



+ خاطره زایمان یک بانو در وب سایت نی نی سایت 

چرا خدا از بنده هاش آزمون می گیره ؟

تو قران ، خدا مرتب در خصوص ازمون گرفتن از آدم ها صحبت میکنه  مثل آیه های 


سوره عنکبوت : ایه های 2و3

الم ـ أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ- وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ



اما همیشه برام این سوال مطرح بوده که چرا؟ چه نیازی به آزمون هست ، خب طرف داره مثلا میگه که حرف دلش چیه ؟ اما این اشتباهه . اما باید بگم این طرز فکر اشتباهه . همه ما روزهای سخت در زندگی داشتیم و زمانی که از اونهایی که ادعای دوستی داشتن ، استمداد کمک داشتیم ، همه پشت ما رو خالی کردن ، در واقع تو روزهای سخت هست که ادم ها ازمون هاشونو میدن و سره از ناسره مشخص میشه ، راست و دروغ ادم ها مشخص میشه .


این یک قانونه ، که همه ما اهمیتش رو می دونیم ، بالاخره باید یه جا ، یه جوری ، مرز بین واقعیت و دروغ مشخص بشه .


ازمون ها ، انواع و سطوح مختلفی دارن ، مثلا ازمونی که از یک کودک گرفته میشه با ازمونی که از یک بزرگسال گرفته میشه متفاوته ، همین طور شدت ازمون ها هم در هر سطح فرق میکنه . نکته جالب اینه که ما ازمون دادن بقیه رو می بینیم و گاهی ازمون بقیه برای ما درس عبرت میشه و گاهی ما که اون ازمون دیگران رو ساده  نگاه میکنیم ، در همون ازمون قرار میگیریم تا ببینیم که چطور از پسش بر میایم.


مهم نیست که اون ازمون همین امروز از ما گرفته بشه ، بلکه اون ازمون در زمان مشخص از ما گرفته میشه ، سر زمان خودش مثلا 4-5 سال دیگه و یا در زمان خاصی که دقیقا در اون شرایط باشیم .مسلما همه ما ، قبل از ازمون ، ازمون هایی که از دیگران گرفته شده رو می بینیم و هر کدوم بعدا" به نحوی اون ازمون رو میدیم و این چرخه این دنیاست و البته یک قانون ثابت.



پیشنهاد میکنم مقاله پایین رو بخونید 


مقاله /  امتحان و آزمایش‌های الهی در قرآن



امیدوارم همه دوستان و بنده های خدا در همه ازمون هاشون موفق باشن

چرا وبلاگ نویس ها دست از نوشتن بر میدارند؟

همیشه اون وبلاگ نویس هایی که یه دفعه ای از نوشتن دست برداشتن رو سرزنش میکردم ، مثلا فافی ، ماهی ، مهربان و ... اصولا وقتی بقیه رو قضاوت میکنیم که چرا ، یکروز نوبت به ما می رسه که دیگران در مورد ما قضاوت کنن که چرا از نوشتن دست برداشتیم.


اما دوست دارم یک یادداشت بذارم برای هر کسی که این برگ از این وبلاگ رو میخونه ، زندگی واقعی اون بیرونه ، جایی که زندگی میکنیم ،اینجا فقط از اتفاقات می نویسیم اما اتفاقاتی که دوست داریم ثبت بشه و کلی اتفاق دیگه هست که می تونیم باعثش باشیم ، کلی اتفاق خوب ، نمیشه هر چیز یا همه چیز رو ثبت کرد اما میشه که در خاطرات ذهن نگهشون داشت .


خیلی ها رو دیدم که بعد از سالها نوشتن یه دفعه ای دیگه نمی نویسن ، نمی تونم قطعی بگم چرا ، چون بعضی هاشون فقط ادرس وبلاگشون رو عوض می کنن مثل همین قندک بانویی که سالها می نوشت اما دیگه ننوشت یا یه روز دوباره برگشت ، اما می دونید حقیقت اینه که زندگی اون بیرون در جریانه ، برای دیده شدن نمی نویسیم ، مینویسیم چون خودمون هستیم و دوست داریم باشیم و از تجربیات بقیه استفاده کنیم اما حقیقت تلخ اینه که دوست داریم گاهی خودمون تجربه کنیم!!!


و تلخی این ماجرا این جاست که برای تجربه خاطرات جدید ، باید رفت تو دل ماجرا که گاهی باعث فراموش شدن اینجا میشه اما اینجا جایی رو داره که هیچ جای دیگه ای نداره و ادم از اینجا بهترین خاطراتش رو داره که تو دفتر خاطرات ذهنش ثبت میشه ، مثل کسایی که اولین بار خواننده وبشون بودم یا کسایی که باهاشون تجربه جدیدی داشتم ، اینا هر کدومش یک تجربه نوئه و گاهی باید این تجربیات رو خود ادم تجربه کنه.


جمله ای که شاید هیچوقت یادم نره ، دختره وبلاگ نویسی بود که در زمان دانشجوئیش از اتفاقاتش می نوشت و در پست اخر نوشت که من به راه اهن میرم و از اونجا مسیر زندگیم رو ادامه میدم ، ... پست عجیبی بود ، اما این در انتظار همه وبلاگ نویس هاست ، یک روز ، یک جا ، بی خبر ، لطفا عادی بدونید کما اینکه این برای من مسجل شده 

شیرینی زندگی قصه ها به اخرش نیست ...

تا حالا درباره پایان قصه ها فکر کردید ؟ 


بعضی هاشون پایان خوبی دارن و بعضی هاشونم نه ، اونایی که پایانشون خوبه وقتی می خونیم یا نگاشون می کنیم ، در طول قصه میگیم اگه اتفاقای تلخی برای ستاره داستان اتفاق افتاد اما عوضش همه چیز خوب تموم شد . اما اونایی که پایان خوبی ندارن رو وقتی که می خونیم میگیم ، واقعا پایانش بدرد نمی خورد مثل پایان فصل 3 دلدادگان که فکر می کردیم که دختره متوجه میشه که مامان واقعیش کیه ، یا فیلم تلقین که اخرش وقتی ستاره داستان بعد از تحمل کلی سختی و ارتیست بازی بر میگرده پیش خانوادش و برای اینکه مطمئن بشه این یه خواب نیست ، فرفره اش رو می چرخونه تا از حرکت باز بایسته اما اون فرفره می چرخه و می چرخه ... انگار که هنوز خوابه.


اما به نظر من باید با قصه ها زندگی کرد ، فارغ از اینکه تهش خوب تموم نشه و بگیم این حقش نبود اما ستاره های داستان در طول مسیر زندگیشون دلخوشی هایی دارن که از داشتن یا در کنارش بودن لذت میبرن و این شیرینی زندگی قصه هاست .


این وسط مفهومی به نام عشق وجود داره ، به نظرتون عشق قابل تعریفه ؟ اگه اینطوره تعریفش کنید و برام کامنت بذارید .


اما به نظر من عشق مثل یه اقیانوسه بیکرانه که هر کسی ، وقتی به ساحلش میرسه سهم خودش رو برمیداره و اون تموم نمیشه و بینهایت وجود داره ، میشه تقسیمش کرد ، ازش کم نمیشه بلکه برعکس ، بیشتر هم میشه .تو ادبیات وقتی صحبت عشق شعرا بود سریع معلم هامون میگفتن اینا عاشق الی الله بودن ، نمی دونم  ، حتما بودن اما به نظرم اونا نسخه کوچیکش رو تو زمین پیدا کردن و نسخه بزرگترش رو تو خدا.


می دونید ، بعضی مفاهیم گاهی بی معنیه و نمیشه درکش کرد ، این مفاهیم در زندگی میتونن رنگ پیدا کنن و رنگ بدن . بعضی چیزا هستن که رنگ و ظاهرش فرق میکنه اما سرچشمه اش عشقه ، منشا اون از اقیانوس بیکران عشقه که مثل یک رود راهی رو در پیش گرفته و خود اون رود پر جوش و خروش تقسیم به رودها و چشمه سارهای کوچکتری شده ، مثل محبت ، مثل دوست داشتن ، مثل علاقه و ...



اون مفاهیم بی معنا ، زمانی رنگ پیدا میکنن که بدونیم کی هستیم و در کنار کی هستیم ، اگه درست نبینمشون هیچ وقت نمی تونیم درست ببینیم ، درست دیدن ، درست مثل دشت بزرگیه که مه غلیظ  سفید تمام اون رو پوشونده و بعدش که باد مه رو کنار میزنه تازه درست میتونیم همه چیز رو ببینیم . ... 


فرزند ، یکی از ثمرات عشق هست ، اما درکش سخته و شاید خانمها بیشتر درکش کنن اما هر کسی ثمره خودش از این جویبار رو داره ، 2 چشمه سار کوچکی که به هم میرسن و رود بزرگی رو تشکیل میدن ، نهال کوچکی که کاشته میشه و امید دارن تا اون یکروز بزرگ و پر ثمر و تنومند بشه و اونا ( والدین ) هر روز بهش نگاه میکنن و لذت میبرند.


اما گاهی اون درخت جوان ، تا پر ثمر و پربار بشه و فصلش برسه ، تحملش رو از دست میده و برگ هاش شروع میکنن به زرد شدن ، اون فکر میکنه که این اخر زندگیشه و شروع میکنه به لرزیدن ، حالا دیگه تمام برگ هاش زرد شدن و اون درحال رنگ باختنه و امیدی نداره ، اون نمی دونه که اگر صبر کنه بهار میاد و شکوفه میزنه ، اون نمی دونه که اگه تحمل این روزهای سخت رو داشته باشه ، دربهار شکوفه های قشنگش بهت شکوه و جلال خاصی میدن و اون جلوی پدر و مادرش سربلند میشه .


باید امید داشت به روزهای بهاری که پرشکوفه میشیم ، پر برگ میشیم ، باعث افتخار والدینمون میشیم و در تمام این لحظات ، خدا با پرتو عشقش بهمون میتابه و نگاه میکنه و میگه من در کنارتم ، تنها نیستی در روزهای سخت ، اگه برگ هات زرد بشه و بریزه ، اگه بر اثر تند باد ها ، شاخه هات بشکنه ،هر اتفاقی که بیفته من در کنارتم و این قصه ادامه داره ...


شیرینی زندگی قصه ها به اخرش نیست ، به صبر و تحملیه که در مسیر برای رسیدن به کمال رسیدن باید انجام بدیم و حداقل تلاشش رو بکنیم ، حتی اگه بشکنیم و قصه تلخ تموم بشه هنوز تو زمین ریشه داریم و خدا از تابیدن عشقش بهمون دریغ نمی کنه و برگ های سبز در بهار سبز میشه ...


به خودت افتخار کن ...

مدتها قبل کلیپ انگیزشی اقای دانش  راد در خصوص انتخاب و گلچین شدن ما در زمانی که رقابت میلیونی بین اسپرم ها برای رسیدن به تخمک زن رو دیدم . اون موقع و تو اون ویدیو که من خیلی نفهمیدم چی شد!!!




ویدیو انگیزشی - به خودت افتخار کن ( ایمان دانش راد )


***

اما بعدش یه کلیپ در مورد همین رقایت تو کانال اپارات دکتر صارمی دیدم ، تازه فهمیدم چرا باید به خودم افتخار کنم!!!




فرزند ثمره عشق است ...

امروز داشتم تو اپارات میگشتم ، یک ویدیو دیدم از دکتر صارم ( کلیک ) ، ویدیو درباره ناباروی بود و یک خانمی که خیلی دوست داشت فرزند داشته باشه و دامنش سبز باشه ، صحبت های اون خانم به کنار ، صحبت های دختری که ثمره عششق مادر و پدرش و درمان ناباروی بود چیز دیگه ای بود ...



+ تو بلاگ اسکای ، ویدیوهایی که تو نماشا هست رو میشه اینجا بصورت پلیر انلاین گذاشت ، اون ویدیو اصلی تو اپارات هست ، من ویدیوش رو میذارم تو نماشا تا در وبلاگم ویدیوش بصورت انلاین نمایش داده بشه ، ولی کانال اصلیش تو آپارات و اینجا ( کلیک ) هست .

چند کلیپ باحال

داشتم کلیپ های دانلودی تلگرام رو پاک میکردم چند تا کلیپ جالب دیدم ، با شما به اشتراک میذارمش


طنز - خرید و احتکار پوشک و نوار ( ریوندی ) ( کلیک )




طنز مداحی ای رب گوجه ، جانم فدایت ( کلیک )




اثبات نظریه داروین از زبان آیفون 6 ( کلیک )




این کانال اثبات وجود خدا واقعا برام جالب بود مخصوصا اون کلیپ ؟؟؟ کیهانی ، اصن بذا اونم بذارم ، وایسا ...


اهان اسمش ثابت کیهانی بود ( کلیک )




آدرس کانال تلگرام اثبات وجو خدا

https://t.me/esbatekhodavand

وقتی بهت نمیگن اما مستعدش هستی ...

سلام! خوبین ؟ خواهری برای یه تعطیلات کوچولو اومده و الان مشغول تایپ هستم که چی شد. اتفاقای جور واجور و تجربیات خواهری و اینا رو اول یه کوچولو بگم بعد تکمیلش کنم.


سربازی دخترا


من قبلا گفتم بازم میگم ، عاقایون ، خانما ، همه ادم ها باید یک دوره مسئولیت پذیری و دور از خانواده باید داشته باشن تا مسئولیت پذیر بشن ، چه دخترش باشه چه پسرش ، من مسئولیت پذیریم تو دانشگاه شهرستان با تمام اون داستاناش بود . خواهری میگه دختره تا الان تو خونش یک استکان بلند نکرده اینجا تو زندگی خوابگاهیی با بقیه دچار مشکل شده که چرا باید ظرف بشوره یا لباس هاشو بشوره در حالی که باید درس بخونه!!! مورد بوده برا 61 که داشته بخاطر تعلق خانوادگی گریه میکرده .( این قضیه اصنش هم خنده دار نیست چون منم اینطوری بودم ) خلاصه باید این دوران تجربه بشه . 


من منظورم این نیست که دخترا برن سربازی بعدش وایسن سر مرز خدمت کنن ، نه ، معمولا به پسرا میگن برین سربازی ادم شید بیاید ، میگن تو دم در یک پادگانی نوشته بودن که خ ... بیا ادم برو ، خب ، اینا یعنی بی مسئولیت بیا ادم بشو برو ، البته عموم دخترا و خیل عظیم پسرا مسئولیت پذیر هستن ولی باز لازمه که تجربیاتی داشته باشن تا به زندگیشون کمک شایانی کنه.


خلاصه اینکه داستانیه تو خوابگاه. اینم بگم که تو بعضی خوابگاه ها ممکنه نصف شب ، شبیخون بزنن و یخچال رو غارت کنن ولی اتاقهای اینا درش از پشت قفل میشه و از این حیث اکیه ولی باز باید مراقب وسیله هاشون باشن که دست به دست نره دست غریبه با واسطه.


اما چیز جالبتر اینه که اینا ، چون از جاهای مختلف ایران اومدن ، ممکنه اختلافاتی هم داشته باشن ، شاید اختلاف فرهنگی بشه اسمش رو گذاشت که خب همه این تجربه رو دارن ، مثلا من خیلی بد نمی دونم که داخل بشقابیم ، 2 غذای متفاوت بخورم ، هم قیمه رو تست کنم هم قرمه رو ولی بعضیا حساس که هر غذا یک بشقاب یا مثلا سالاد باید ظرف مخصوصش باشه و مثلا خوردنش رو تو یک ظرف بزرگتر دون شان خودشون بدونن ، یا مثلا حال نکنن با اتوبوس دانشگاه که مفتم هست برن دانشگاه و تاکسی بگیرن!!! خلاصه داستانیه این اختلاف سلایق . ادم ها تو این محیط با اونی که میخوان مچ میشن و باهاش می مونن.


البته می دونید که تو خوابگاه ها این مدلی ، اون نفرات داخل اتاق یه جورایی یه خانواده هستن که هوای همدیگه رو دارن ، چه خوشیش باشه و چه ناخوشیش باشه.


درباره زبان رایج بذار بگم ، اینا تو اونجا ( زنجان ) ترکی حرف میزنن بعد برا فارسی کمی لهجه بهش اضافه میشه ، دختره دانشجو هست که میخواد فارسی حرف بزنه سختشه و فارسی کتابی حرف میزنه و منظور رو به سختی میرسونه !!!( البته دختره برا شهر دیگست و اومده زنجان )  عوضش به نظرم ادم ترکی رو راحت میشه یاد بگیره یا حتی تو محیط های اینطوری زبان دوم و سوم رو میشه راحت یاد گرفت!


یه چیزم بگم که از جهل ادما بعضیا سوئ استفاده میکنن . دوستان درسته که زبان عربی زبان قران هست و میگن تو بهشت همه عربی صحبت میکنن ولی امام زمان عج ، به تمام زبان های مردم دنیا صحبت میکنه و اصلا نیازی نیست که حتما عربی خواسته رو بهش بگی.یکی رفته بود قم یارو گفته بود میخوای برا  امام زمان حرف بزنی و نامه بنویسی ،  فقط عربی  بنویس ، بلد نیستی بیا بهت عربی یاد میدم پولشو بده. امام زمان امام عرب ها یا فارس ها نیستن ، به تمام زبان های مردم دنیا و خود لهجه ای که دارن مسلط و با زبان مادریشون باهاشون حرف میزنه.


وقتی بهت نمیگن اما مستعدش هستی ...


بچه ها ، لازمه بدونید که ادم ها میتونن که متعالی بشن چه در زمینه جسمی و روحی و افزایش قدرت ذهن . فقط باید راهشو بلد باشی . پیشنهاد میکنم روی حافظه و بحث تند خوانی ، دانش خودتون رو ببرید بالا.


شاید یه روز یه پست تخصصی براش نوشتتم . 


با توجه به اینکه ارتباطات لب تابیبم در اینده کم میشه ، حضورم هم کم میشه و به امید موفقیت تمام دانشجو ها . صمیمانه براتون ارزوی موفقیت دارم