ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

چالش - آرمان شهر من

آرمان شهر - ماه بانوی عزیز


دیگه نه من می نالم نه تو...





آرمانشهر - فافی


 

به گفته اماسیس مهربان آرمانشهرمون رو توصیف می کنیم

البته ببخشید که یکم دیر شد. کمی درگیر بودیم



آرمانشهر برای من جاییه که مردمش فرهنگ و شعور اجتماعی داشته باشن.جایی که جوری نباشه که از فرهنگ و پیشرفت کشور های دیگه حرف بزنن و خودشون رعایت نکنن.جایی که جوری نباشه که مردمش وقتی دارن از زیبایی کشورهای اروپایی و آمریکایی حرف میزنن تخمه میخورن و پوستشو میریزن رو زمین یا وقتی میری خرید و می گی پلاستیک لازم نیست میذارم تو کیفم تا پلاستیک کمتری مصرف بشه دلشون رو میگیرن و می خندن بهت.



آرمانشهر من جاییه که مردمش بیشتر به نیمه پر لیوانشون نگاه کنن تا نیمه خالی . جاییه که جمله ما خیلی بدبختیم رو نشنوم. جاییه که مردمش سعی کنن از همه توانایی هایی که دارن حداکثر استفاده رو بکنن نه اینکه فقط به تیر پشت میز نشینی برن دنبال درس و دانشگاه.آرمانشهر من جاییه که مجبور نباشی برای هر قدمی که توی زندگیت برمیداری ، هر لباسی که میپوشی ، هر جایی که میری برای همسایه ، دوستان و آشناها دلیل بیاری و توجیهشون کنی.جایی که اعتقاداتم آزاد باشه نه به خاطر جبر جغرافیایی .جایی که مجبور نباشم نصف روزهای سال رو با صدای نوحه و مرثیه و آهنگ های غم انگیز بگذرونم.

 

جایی که وقتی میرم توی اداره جات دولتی آدمهای خوش برخوردی ببینم که هدفشون خدمت به مردمه نه اینکه ساعت کاریشون زودتر تموم بشه و آخر ماه حقوق و مزایاشونو بگیرن.جایی که وقتی داری کاری که از دستت بر میاد رو برای کسی انجام میدی بقیه بهت نگن ولش کن مگه بیکاری؟جایی که مجبور نباشم برای نفس کشیدنم باج بدم . جایی که وقتی با همسرم توی خیابون راه میرم یک آدم ریشوی بو گندو نیاد جلومونو بگیره وببردمون کلانتری بگه چه نسبتی دارین؟جایی که یه مشت آدم نون به نرخ روز خور نیان از سر تا پاتو دید بزنن که چرا موهات بیرونه یا آرایش داری یا رنگ مانتوت قرمزه.


_____________________________________

مقصر ما هستیم . تک تک افرادی که توی این جامعه زندگی میکنیم .  آدمهایی که عادت می کنیم . آدمهایی که حتی خودمون هم رعایت نمی کنیم . آدمهایی که هر روز یه چیز رو سوژه می کنیم و توی دنیا سرعت جک ساختنمون از همه چیز بالاتره و یرعت رشد فرهنگمون از همه چیز پایینتره.


زیاد دیدم آدمهایی که به خاطر این موضوعات مسخرم کردن . زیاد بود روزهایی که وقتی کاغذ هارو بردم مرکز خرید کاغذ باطله همه بهم گفتن تو یکنفر نمیتونی همه چیز رو درست کنی و جلوی چشمام کاغذ ریختن توی آشغال های خیس.


زیاد دیدم کساییکه دوستم ارغوان رو که فقط از کلمه های فارسی استفاده می کنه رو مسخره می کردند و حتی کارهایی می کردند که به عمد ناراحتش کنن . ولی جامعه از همین یکنفر ها درس میشه. 

یاد بگیریم به جای حسرت خوردن چیزهایی که نداریم خودمون اونهارو بسازیم






آرمان شهر - سارای عزیز


ارمان ِ شهر ِ من

ب دعوته اماسیس،ب نوشتنه پستی در خصوصه شهره ارمانی من،دعوت شدم

ایران؛ سال 1401

...

حدود یک ماهی میشه که از تماس دکتر پروینی میگذره، هیچ کدوممون باورمون نمیشد . من و پریسا از پاییز 94 رو موضوع  تقسیم سلولی کار کرده بودیم،بالاخره بعد از 7 سال موفق شدیم ک تقسیم سلولیه ،سلول های سرطانی رو متوقف کنیم . دوشنبه ی هفته ی اینده هم باید بریم فرانسه،تا در خصوص این پیشرفت پزشکی در کنگره ای سخنرانی کنیم. ب گذشته ک فک میکنم(سال 93) میبینم خیلی چیزا تغییر کرده،استاد گلستانی میگفتن،کشور تا ته بدبختی رفته،دیگه از این بدبختر نمیشه،اینده روشنه...

  

راست میگفتن،بعد از 8 سال،تو جامعه هیچ فرد تهی دستی نداریم،هیچ بیماری نداریم ک ب جز بیماریش درده هزینه ی بیمارستان رو یدک بکشه خانم امیدی زاده همسایه ی طبقه ی پایین میگفت از اخبار شنیده ک تا یه هفته ی دیگه قرار هست همه ی ساختمونا ب سیستمی مجهز شن،ک زباله ها رو تجزیه میکنه،و مواد تجزیه شده،طوری تو دستگاه فراوری میشن ک ب کود تبدیل میشن امروز عصر ب همراهه خواهرم رفتیم بازار،خواهرم میخواست شال بخره و من ادکلن ب مردم ک نگاه میکردیم ناخوداگاه یاده چن ساله پیش افتادیم،ک گشت ارشاد وجود داشت،یه تعدادی بی حجاب با دلهره شاید،از خونه بیرون میومدن الان هم حکومت ب قوته خود باقیست،اما وضعیت فرق کرده،حجاب ازاد شده،هر کسی ب روشه خودش لباس میپوشه،درسته ک تعداده با حجاب ها از قبل هم بیشتر شده،اما یه ارامشه خاطر تو چشمای همه هست،ارامش نه فقط به خاطره حق انتخاب در پوشش،بلکه در حق بیان،حق انتخاب ،حق...

 

+ تاریخ یکشنبه ۲۰ مهر۱۳۹۳ ساعت 21:5 نویسنده سارا comment 


آرمان شهر من - آبان

 ========================================

آرمان شهر من

 

نویسنده: آبان

( دوست خاموش و خواننده خوب وبلاگ )

 

 

========================================

 

========================================

توضیح متن :

شخصیتهای آینده من:


من:خودم
نیستی:همسرم،چون مشخص نیس کیه!آبان:پسرم
آذر:دخترم

 

========================================

 

***

 

========================================

 


فردا انتظار چند ساله ما ایرانیا برای افتتاحیه جام جهانی به سر میرسه. آبان چند روز پیش چهارتا بلیط برای مراسم افتتاحیه خرید که به صورت خانوادگی بریم تهران و این مراسم را از نزدیک تماشا کنیم.


***


نیستی میگه:به نظرمن امشب حرکت کنیم که فردا تا شروع مراسم یه گشتی هم توی تهران بزنیم.همگی موافقت کردیم. قرار شد قبل از رفتن برم تو کارگاه و یه سری به کارآموزها بزنم . آبان (پسرم) هم گفت منم میام!البته نیازی به سر زدن نیس.همشون به اندازه کافی میتونستن علم و فن شون را به کار ببندن. چون معاونم زنگ زد تصمیم گرفتم برم.


وقتی رسیدیم جلوی درب کارگاه دونفر را میبینم که دارن با معاونم صحبت میکنن.ازش میپرسم اینا کی هسن؟ آبان پیش دستی میکنه و میگه: از دوستای دانشگاهی من هستن. کانادایی هستن و به عنوان کارآموز چند روزی میخان بیان اینجا.

 


(چند سالی هست که دانشجوهای زیادی از کشورای اروپایی وآمریکایی برا ادامه تحصیل میان ایران)

 

 


منم قبول میکنم که آماده کار بشن.آبان خوشحال میشه!اون دو نفر هم که خیلی اتو کشیده فارسی صحبت میکردن تشکر میکنن.

 

***


از کارگاه میام بیرون و یه راست میرم گلخونه دوستم .باهم برپاش کردیم وقتی 15ساله بودم با دوستم قرار گذاشتم یه تولیدی گل رز تاسیس کنم با مساعدت های جهادکشاورزی این کارو کردیم.

 

درحال حاضردومین تولید کننده گل توی استان هستیم. وقتی میرم توی گلخونه اصلا متوجه گذر زمان نمیشم. نیستی (همسرم) زنگ میزنه میگه: کجایی عزیزم؟مثل اینکه امشب مسافریما! یه شاخه گل میچینم و میرم خونه. گل را میدم به نیستی.با اینکه به این کارم عادت کرده اما انگار هر دفعه خوشحالتر میشه!

 

***


الآن ساعت7 شبه .آذر(دخترم) دوربینشو برمیداره میگه راه بیفتید آژانس منتظره. ساعت5صبح میرسیم تهران. نیستی میگه: اول بریم "ری" زیارت و نماز صبح. بعد ازنمازو زیارت نیستی میگه:همه چیز تهران عوض شده به غیر از حال و هوای "ری".


راست میگفت ؛جمعیت شهرنشینای تهران کم شده و همه به شهر و روستای خودشون برگشتندیگه خبری ازون دود و دم و ترافیک نیس.اکثر خیابونها تبدیل به بوستان شده. آذر میگه برج میلاد نمایش عروسکهاست بیاین بریم اونجا. حاشیه برج ، عروسکها دارن نقش بازی میکنن آبان با خوشحالی فریاد میزنه:الاغه رو ببینید!

 


الاغه که انگار منتظر چنین جمله ای بوده در جواب آبان میگه:جیگرم.جیگرم!همه میخندن عده ای هم بیاد دوران بچگی خودشون و سریالهای کلاه قرمزی میفتن و آروم اشک میریزن از جمله نیستی! (طی چند سالی که گذشته مسؤلان خیلی تلاش کردن که عروسکای ایرانی را به جهان معرفی کنن و خوشبختانه موفق هم شدن!).

 

 

 

آبان که با چندتا از توریستها صحبت کرده بود میگف:

اکثر توریستها با شخصیتهایی مثل فامیل دور و پسرعمه زا هم آشنا هستن.

 

 

***

 


پس از برج میلاد وقتی داشتیم کنار یه بوستان قدم میزدیم یهو هوس چای میکنیم میریم سمت

چایخونه!توی چایخونه نیستی به عکس روی دیوار اشاره میکنه و میگه :کی باورش میشد یه روز

از قلیان فقط یه عکس اونم روی دیوار باقی بمونه؟

 

***


چند دقیقه بیشتر به شروع افتتاحیه مهمترین رخ داد ورزشی جهان نمونده.همه منتظریم.‏ افتتاحیه شروع میشه ابتدا کشور ایرانو از خزر تا خلیج تا ابد فارس به همه معرفی میکنن!‏ بعد از آن مشاهیر و بزرگان از کوروش کبیر تا امیرکبیر را.‏ بعد از یه آتش بازی مهیج تیمها وارد زمین میشن سرود ملی کشورمون نواخته میشه همه ایستادن و دستاشون را روی قلبشون گذاشتن و سرود را زمزمه میکنن .

 

 


نیستی ( همسرم ) سمت راستم و آذر سمت چپم و آبان روی سکوی پایین پرچم ایران را آرام حرکت میدن ....


========================================



آرمان شهر من ( utopia ) ( خودم - امیر )


========================================

توجه به بازسازی مراکز صنعتی نباید کوچکترین خللی به امر خودکفایی کشاورزی وارد آورد ، بلکه الویت و تقدم این امر باید محفوظ بماند ...

 

مطمئنا" خودکفایی در کشاورزی ، مقدمه ای است برای استقلال و خود کفایی درزمینه های دیگر


 


11 مهر 1367


***

اینجا : ایران

آرمان شهر من

 

****

حاشیه نوشت :

دوستان حتما" پست فراخوان عمومی من رو در خصوص آرمان شهر ، رو یادشون هست ، دوست دارم با آرمان شهر های شما آشنا شم و بخونمش ": ) لطفا" بنویسید ، همه دعوتید!اسم نبرما!



       +متن آبان عزیز در خصوص آرمان شهر ": )


        + پست سارای عزیز در خصوص آرمان شهر ": )


       +  پست ماهی عزیز در خصوص آرمان شهر ": )


         + پست پانورامای عزیز در خصوص آرمان شهر ": )


         + پست زینب عزیز در خصوص آرمان شهر ": )


       + پست فافی عزیز در خصوص آرمان شهر ": )



جدید پست کاکتوس عزیز در خصوص آرمان شهر ": )


***

++رده بندی این پست : آرمان شهر من

========================================

 

 
 

 

 

========================================

بسم الله الرحمن الرحیم

 

_الو؟

+آقای صادق ...

_بله ، بفرمائید!شما؟

+از "شرکت مهندسی ایرانیان" باهاتون تماس میگیرم ، راستش پایان نامه ای که دیروز تو کنفرانس ارائه دادید خیلی خوب و جامع بود ، شرکت ما تمایل داره با شما همکاری داشته باشه ، اگه مایل باشید امروز یه ساعتی رو برای مصاحبه ست کنم ؟ ...

 

 

***

این سومین تماسی بود که از بعد از کنفرانس دیروز بهم شده بود ، نه برای من ، برای بیشتر دانشجوهای فارع التحصیل .حدود 5 سال هست که کشور عزیزمون  ایران در علوم دانش بنیان بیش از پیش سرعت گرفته و در این بین مقالاتی که دانشجوها در آخر ترم ارائه میدن توسط دانشگاه ، تو سایت مربوطه اش قرار داده میشه تا شرکت های مرتبط بتونن با فارع التحصیل اون رشته راحت تر تماس بگیرن و باعث تسریع در جذب نیروی متخصص بشه.

 

این ایده ، ایده ی جدیدی نبود ولی اراده ای وجود نداشت که اونو به اجرا در بیاره ، هیچوقت یادم نمیره که پدرم تعریف میکرد زمانی بود که لیسانس های جامعه بعد از فارغ التحصیلی ( حتی بچه های رشته های فنی ) بخاطر عدم وجود ارتباط درست با صنعت و بازار رو به رکود ، علنا" فارغ التحصیل بیکار و جذب کارهای بی ربط با رشته شون می شدن .

 

 شرایط اونموقع جامعه باعث شده بود غیر از وضعیت بد شغلی و اجتماعی جامعه از یکسو و تحریم های مداوم غرب از سوی دیگر ، اوضاع اقتصادی و  سن ازدواج دختر و پسر به 37 سال برسه و این یک فاجعه بود ، پدرم تعریف میکرد که اونقدر غرب اونقدر گستاخ شده بود که نفت ایران رو با همکاری اتحادیه اروپا تحریم کرد و این حرکتش با چراغ سفید کشورهای منطقه مثل عربستان و قطر باعث شد وضعیت جدیدی رو برای ایران به وجود بیاره.

 

در همون سالها بود که مرتبا" رهبر ایران آقای خامنه ای به مردم ، نخبگان و  دانشگاهیان ، نسبت به این مسئله هشدار داده بود و مرتب میخواست که ایران از یک کشور نفتی به یک کشور دانش بنیان تبدیل بشه و فروش نفت به صورت کل تعطیل بشه و یا مصرف اون فقط برای بازارداخل باشه. حدود 30 سال طول کشید ولی شد!

 

***

 

معاون اول رئیس جمهور آمریکا دیروز در پی نشستی فوری اعلام کرد منابع نفتی زمین رو به اتمام است و دنیا بزودی شاهد بحران انرژی در سطح جهانی  خواهد بود!

 

آقای ... ، مدیر شرکت پارس خودرو ، از ورود نسل چهارم خودروی سوخت پاک در طی هفته آینده خبر داد ! ، وی با اشاره به این مطلب که ظرفیت های جدیدی در زمینه تولید سوخت نوین در کشور بوجود آمده ، گفت : ما این خودرو رو فقط برای بازار داخل تولید کرده ایم چرا که هزینه تامین سوخت این خودرو برای سایر کشورها بسیار گران بوده و مناسب بازار جهانی نیست . وی همچنین اضافه کرد خودروهای تولیدی کشورهای غربی قدرت رقابت با خودروهای ایرانی رو ندارند. وی از علاقه مندی اروپایی ها برای خرید خودروهایی چون آذرخش خبر داد.

 

وزیر بهداشت صبح امروز در تماسی تلفنی با همتای آفریقایی خود ، اعلام کرد : جمهوری اسلامی ایران علاوه بر ارسال محموله های غذایی برای ان منطقه ، قادر به احیای زمین های کشاورزی و اعزام کارشناس و تامین امنیت آن منطقه خواهد بود. در 5 سال گذشته ، کشورهای آفریقایی با بحران غذا مواجه شد که جامعه جهانی تنها ابراز تاسف کرده اند! این پیام ایران باعث واکنش شدید آمریکا و اسرائیل شد!

***

_صادق باز زدی کانال اخبار؟میخوای چیکار کنی؟ میری این شرکتهایی که باهات تماس گرفتن یا نه؟

+یه 2 دقیقه دندون رو جیگر بذار ببینم پرژوه کشاورزی – صنعتی طبس چی شد؟

_ منظورت پروژه سحره؟ خب معلومه ! زده کویرو گلستون کرده ، ایرانی جماعت خاک کویر رو طلا کردن!

+خب حالا ، وایسا ...

***

صبح امروز مجتمع "نسیم مهر" در طبس بصورت رسمی افتتاح شد ، حدود چند سالی است که متحصصان کشاورزی و صنعتی با علوم نوین و نانو تکنولوژی سعی در تغییر بیابان ها و نوع خاک آن به خاک قابل کشت و تغییر در دی ان ای بافت گیاهی برای زندگی در مناطق گرم و کویری دارند . ارتباط مستقیمی داریم با سرپرست این پروژه خانم سحر ...

 

_سلام به شما ، ضمن تبریک به شما ، ازتون میخوام که در مورد این پروژه برای ما و بینندگان عزیزمون توضیح بدید..

+من هم سلام عرض میکنم به شما و بینندگان عزیز

***

*مامان ، بدو بیا دخترت  تو تلوزیونه!

_بذا ببنیم چی میگه!میتونی دو دقیقه ساکت باشی؟

+بیا ، آآ ، آه ....

***

امروز شاهد افتتاح مجتمع نسیم مهر بودیم ، حدود 10 سالی هست که این پروژه ، بعد از انتقال آب دریاچه خزر به کویر لوت ،  کلید خورده و امروز فقط فاز 1 و 2 اون در فضایی حدود 1000 کیلومتر مربع ، بصورت رسمی کارش رو شروع کرده ، خیلی از متخصصین حوزه کشاورزی و نانو تکنولوزی با ما همکاری داشتن و تا تونستیم امروز یک رویا رو که ابتدا کسی تصورش رو هم نمی کرد به واقعیت تبدیل کنیم !ما در اینجا غیر از گندم و غلات ، تونستیم فضایی رو ایجاد کنیم که روی سایر گیاهان هم تحقیق و پژوهش انجام بدیم و با ایجاد یک فضای گلخانه ای با دانش ای که کسب کردیم ، تونستیم گیاهان خاص مناطق شمالی و سرد سیری رو هم تو این فضا پرورش بدیم.

 

انتظار ما اینه که 4 بار در سال برداشت غلات و نیشکر داشته باشیم که خود این میتونه جوابگوی 11 درصد از نیاز صنعت کشاورزی ما باشه که با تکمیل فازهای دیگه و بستر سازی برای ایجاد این طرح ها ، در سایر بیابان ها ، با توجه به تغییر آب وهوای محیط بخاطر ایجاد دریاچه های مصنوعی دریاچه خزر ، انشالله نرخ رشد به 30.7 درصد میرسه که با توجه به نیاز منطقه میتونه بازار خوبی هم داشته باشه!

 

***

و اینک توجه شما را به ادامه اخبار جلب میکنم!

 

رئیس جمهور کشورمان ، صبح امروز با حضور در پروژه های افتتاح شده گفت ، با توجه به  ظرفیت های خوب تولیدی و همچنین ارتباط مستقیم صنعت و دانشگاه توانستیم نرخ بیکاری را به زیر 1 درصد برسانیم که این مسئله باعث کاهش سن ازدواج از 37 سالگی ( در 10 سال اخیر ) به 22 سالگی و علاقه مندی مردم به داشتن حداقل 3 فرزند ، آینده ی درخشانی در انتظار ایران است و ایران ظرفیت 6 برابر جمعیت کنونی خود را دارد.

 

وی همچنین اضافه کرد :

درست نیست که بگوئیم ما در ایران بحران آب داریم ، ما در ایران بحران استفاده درست از منابع آبی را داریم که باید از منابع موجود درست استفاده و ظرفیت سازی کرد ...

 

+ایشان فردا برای حضور در نمایشگاه ها تجهیزات ماهیگیری و شناورهای  پیشرفته ایرانی ، راهی بندر انزلی میشوند!

 

========================================