ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

بهشت وجهنم!

با اینکه این روزها همه دارن وبهاشونو جمع میکننمیرن اما هنوز اینجاب رای من چیز دیگه ای هست . خیلی اتفاقی با وبلاگ کنس میرزا آشنا شدم و خوندن چند پست آخرش من رو قل داد به زمان دانشجوئیم. 2 ترم اولش – زندگی زیر یک سقف

 

زمانی که دانشگاه شهرستان قبول شدم و اونموقع خوابگاه هم بهم تعلق نمیگرفت تصمیم بر این شد که خونه کرایه کنیم و از قضا چون پسر یکی از همکاران پدرم هم تو همونجا بود و اونا هم تصمیم داشتن خونه کرایه کنن با هماهنگی پدرم  همونجا یه خونه گرفتیم. راستش این 2 ترم بدترین ترم های درسی من بودن.

 

من معتقدم ، یعنی نظر شخصی منه سربازی 2 زار من رو آدم نکرد ولی این 2.5 سال دانشجوی شهرستان بودن چرا ، واقعا" یعنی اگه من بعدش ازدواج میکردم واقعا" قدر زن و زندگی رو میدونستم و اینکه میگن سربازی رفتی مرد شدی شرو وری بیش نبود.

 

خونش خوب بود و من با 2 تا آدم رفیق باز هم خونه شدم که بیشتر شب ها رفیق هاشونو می اوردن خونه و البته این خیلی بد نبود گاهی مراسم عر.ق هم داشتن و تو خونه سیگار میکشیدن و این برای منی که اهل هیچکدومنبودم خیلی خیلی وحشتناک بود و همش دعا میکردم که برم یه جای خوب و دعام مستجاب شد و 3 ترم بعدی با دوستانی هم خونه شدم که حاضرم صد هزار بار به گذشته برگردم و تک تک اون لحظات رو زندگی کنم و لذت ببرم.

 

من با یک خاطره قدیمی کار دارم ،یک سوئ برداشت . حتی یادآوری اون دوران برام سخته و هنوز هم که هنوزه به خانوادم چیزی در مورد اونها نگفتم که البته مهم هم نیست. زندگی زیر یک سقف با کسی که نمیشناسیش میتونه سخت باشه چون یه جاهایی واقعا" باید کوتاه بیای .مسئولیت تقسیم میشه و ...

 

یه روز دوستای اون اومده بودن خونه ما طبق معمول ، اونجا هر کدوم از ما رختخوابهای خودمون رو برده بودیم و مشکلی نبود ، خونمون شلوغ شده بود و منم بهش بدون هیچ نیتی گفتم اگهمیخوای از بالش های من استفاده کن بذا معذب نشن. همین یک حرف من که بدون هیچ نیتی گفتم رو نگه داشت بعدا" بهم برگردوند که منظورت چیه؟

 

که البته ابدا" هیچ منظوری نداشتم و الحمدالله تا الان نه طرف دود رفتم و نه عرق و ... ، معمولا" وقتی اونها از استکانها استفاده میکردن برای خوردن عرقیجات خودشون ، ظرفها رو خودشون بعدا" میشستن ولی یه بار نشستنش و منم دست بهشون نزدم و بهم تیکهانداختن که به زن صاحبهخونه بگیم بیاد بشوره.

 

همین یک خاطره کوتاه بالش که هیچوقت فراموشش نمیکنم ، حرکات و رفتارهای یک زوج برای طرف مقابلش ، آیا سوئ برداشته؟یا نه ؟ و الان بهایننتیجه رسیدم باید درباره این سوئ برداشت ها واقعا" نشست صحبت کرد و نذاشت که باعث کینه و نفرت بشه.

 

اون زندگی 2 ترم اول هر چقدر که واقعا" سخت ، تصورش شاید خیلی سخت باشه منی که نه اهل دود و رفیق بازی و اینا از اون طرف اونا همه چی عکس من ، واقعا" تحملش سخته اما 3 ترم بعدش رو گفتم ما 4-5 نفر از 5 نقطه ایران بودیم برعکس قبلی که هر 3 تامون اهل یه جا بودیم.

 

ببین یعنی خدا بخواد جور دربیاره یه حرکتی میزنه اصن همه چی به همه چی بخوره. شده بود 6 نفر بشینیم تو یه اتاق 3*3 دور هم درس بخونیم ولی اون رفاقتی که پیش اومد بین تک تک ماها رو هیچوقت فراموش نمیکنم.

 

حالا چی میخوام بگم ؟میخوام بگم که وقتی میگن تو مو میبینی من پیچش مو یعنی چی .راستش من از زندگی متاهلی جدا از اون بحث زیر یک سقف بودن و تکرار تمام خاطرات خوب  و بد اون دوران ، بیشتر فکر میکنم روابط لاو گونه و عشقبازیه بین 2 طرف که نمیدونم تا چه حد درسته و اصن تصورنمیتونم بکنم مرد خونه دست رو زنش بلند کنه و بزنه سقطش کنه و اصن یه وضعی

 

حالم بد شد از خوندن خاطرات زندگی ، اومدم اعتراف کنم این اوج حماقت تو زندگیه مشترکه ، خدا آخر و عاقبت ما رو بخیر کنه ،دست و پام شل شد دیگه از فکر ازدباج!!!

نظرات 4 + ارسال نظر
موسیقیدان جمعه 28 خرداد 1395 ساعت 09:26

آوره باو .. دارم معماری می خونم .. تهران
شوما چ خبر؟ آبجی چ خبر؟ دلم تنگ شده واسش ..
نامردا :| یهو گذاشتین رفتین :| نمی گین این دله از آهن نیستش ک ..
آقا عروسی دعوتمون کنیا ..

والا نریت ام اینجوری نیس .. مگه حیوونا نیستن؟ :| باشعور تر از مان ناموسن .. اینا روانی ان روانی .. با ی شوک و چند جلسه مشاوره و ی کیسه قرص نرمال میشن :))

عه!عافریم به سلامتی.
": )

حالا یه کلیپ بود راجع به حیوانیت و انسانیت . اخه چی بگم؟
ایشالله که همه سر به راه شنو عاقبت بخیر

مسافر جمعه 28 خرداد 1395 ساعت 05:06

وای من دچار تشتت افکار شدم
آخه ربط دو قسمتو با هم ، زیاد متوجه نشدم.
میخوای بگی از زندگی خوابگاهی با دیگران نتیجه گرفتی که زن و شوهر هم یه کدورت رو با هم حل و فصل کنن و نذارن بزرگ شه که کار به دعوا و بزن بزن بکشه؟؟؟
به نظر من این دوره زمونه اگر تنت سلامت باشه و جیبت پرپول زندگی همون میشه که تو فکر میکنی. وگرنه اعصابا خراب میشه و عشق هم نمیتونه کاری بکنه.مگر در موارد استثنایی و توسط افراد استثنایی. غالب مردم همینن که گفتم!

میخوام بگم زندگی زیر یک سقف با دو تا ادم دیگه یا حتی همسرت لاجرم گاهی ممکنه دچار سوئ تفاهم بشی که باید حل و فصل بشه و نمونه برای بعد.زندگی خوابگاهی نه.10-12 نفر رو چجور میخوای اینکارو کنی.بی قانونی و بی برنامگی.نه ابدا" .زندگی تو خونه دانشجویی با 2 نفر دیگه.

اون که بله ولی اگه واقعا" اینطوره چرا درصد طلاق تو شمال شهریا بیشتره؟

چقدر شما روحیته حساسه پسر جون
نخون اینجور وبلاگارو
میدونی ما از بیرون گود نگاه میکنیم و نمیدونیم بین اونا چی گذشته
واقعا خدا عاقبتمونو بخیر کنه

نه بحث نخوندن نیس . منم شرایط مشابهی رو دیدم منظورم بیشتر زور گفتن به کسیه که بهت امید بسته امیده زیر یه سقف باهات زندگی کنه.اگه صرفا" مسائل جن سی باشه بره صیغه کنه هر وقت هم کارش تموم شد هر کی بره سی خودش.

اون که بله . منم نخواستم قضاوت کنم .خواستم بگم وقتی تو 4-6 ماه زندگی زیر یه سقف با ادم یه فرهنگ دیگه یه همچین شرایطی داشتم میشه تو زندگی 10 ساله اصن مشکل نباشه؟بعد مردونگی این بود با چاقو تعدیدش کنه بزنه شل و پلش کنه ؟

ملت ازدواج میکنن از ناموسشون دفاع میکنن این یکی خودش - اصن هر چی - داره همونجا دشمنش شده .خیلی راست میگه بره با هم سنو قد و جنس خودش بزن بزن راه بندازه.غریب گیر اورده؟

آمین یاشل!آمین.

گفتن نداره ولی بذار بگم من ابتدایی که بودم دیکته ام شد 6!کتک مفصلی از پدرم خوردم و خیلی موقع ها مادرم ضامنم میشد و اونم بی نصیب نمی موند . ببین تهدیدی اونموقع مادرمو تهدید نمیکرد ولی الان حس اون بچه ها رو درک میکنم. ببین کتکه رو خوردم نوش جونم اصن.برای خودم بود من تو راهنمایی هم از معلم علوم کلاسمون که ههمه ا با شیلنگ میزد هم بی نصیب نموندم ولی خب اونموقع هدف تربیتو تعلیم بود این ییعنی چی که بر گشته به پلیس گفته اره همشو بنویسین فلان و بهمان؟

هی میخوام ادب پیشه کنم ولی ببخش منو بذار بگم. یه زورگیری بود کلیپشو هم بعدا" پخش شد این زورگیره یه بنده خدایی رو گیر اورد هر بلایی دلش خواس سر طرف اورد و اونم هر چی زجه و التتماس و قران انگار نه انگار.بعدا" که این مرتیکه بیشعورو گرفتن تک تک جملاتی رو که به اون طرف گفته بود ، تک تکش رو هی میزدنش هی حرفای خود اون زمانشو بهش میگفتن . ایینم مثل اون زمان و اون کسی که اسیرش بود هی التماس میکرد.

آخه این چه وضعشه .ابدا" ربطی نداره بگی اخی طفلک زنا خدای نکرده بدبختن و ضعیف هستن و ال و بل . نه باید اینجور ادمای بی ادب رو بستشون به کتک تا یاد بگیرن کتک خوردن چه مزه ای هست و اگه ادب نشدن بلکه ادب شن چرا که تا الانش که خیر سرش نره خر هس ( ببخشید البته ) ظاهرا" کسی بهش ادب یاد نداده.

موسیقیدان پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 08:11 http://tonbak76.blogfa.com

:)) دادا ازدباج نکردی هنوز؟ ایول پس ی عروسی افتادیم :))
اه .. مزخرف تر زندگی خوابگاهی چیزی نیس .. من تحملِ مهدی ای ک از 6 ماهگی با هم بودیم هم ندارم چ برسه ب ی غریبه :|
باو اینا مشکل روانی دارن .. اینا ک دست رو زن بلند می کنن و اینا .. بدبختیه جامعه ما .. والا زنان بازم ازدواج می کنن هنوز ک هنوزِ و با اینکه این همه بدبختی دیدن ..

سلام بر موسیقیدان گل و گلاب!
خوبی عزیزم؟

نه ، عروسی کوجا بود.
ببین من تجربه زندگی خوابگاهی رو ندارم ولی خیلی سخته با 4-6 نفر آدم تو یه اتاق باشین اونم با شرایط خاص خودش.راستی چیکار کردی؟دانشجو شدی؟ یا نه؟


بیا تعریف کن.

نه ببین یکی اداعاش میشه میرهب ا هم قد خودش دعوا میکنه نه اینکه زنشو بزنه و با چاقو تهدیدش کنه که 110 بیاد جمعش کنه و از اونور فرار کنه تو شرکت دوستش زیر میز بیاد دستگیرش کنه.

ببین از من بهت نصیحت زیر یه سقف رفتی کوچکترین دلخوری ای برات پیش اومد سریع حل وفصلش کن بمونه ممکنه یه کوچولو کدورت پیش بیاد البته زندگی متاهلی جای خود داره ها ،

مردی و مردانگی دست بلند کردن رو زن نیس ، اینکار و زور بازو نشون دادن فقط نریت هست ، مرد اونه که وایسه زندگی رو بسازه جوری که تکیه گاه محکمی برای بقیه باشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد