ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

سمی که ناخواسته خوردم!

گمون نمیکنم که خراب شدن کیبوردم بی دلیل بوده باشه ، حکمت عجیب غریبی بود که امروز فهمیدم ، امروز برای خرید برای خریدن یه کیبورد به همراه مامان که اونم خرید خودش رو داشت ، با هم به سمت مرکز خرید رفتیم ، بعد خرید کیبورد و خرید مادری ، رفتیم به سمت نمایشگاه کتابی که تازه تو چادر و بصورت سر پوشیده شهرداری درست کرده بود.


غرفه های مختلفی داشت اما چیزی که اونجا بیشتر تو چشم بود 2 ردیف طولانی از کتاب های مختلف که یک ردیفشون تخفیف 20 درصدی و اون یکی تخفیف 50 درصدی داشت.( به مناسبت هفته بسیج بود ظاهرا)


از بین کلی کتاب اونجا ، 2 کتاب بودن که هی بهم چشمک میزدن و دست اخر تونستن مخ من رو بزنن و دستاشونو بگیرم و بیارمشون خونه . 2 کتاب از انتشارات نسل نو اندیش که یکی شون درباره عزت نفس و اون یکی هم درباره پاشنه اشیل بود ، هر کدومش رو تا یه مقداری خوندم ، نویسنده کتاب اول یه خانم دکتر ایرانیه که نکات جالبی در باره عزت نفس و مشکلاتی که خودش داشته رو گفته و بعد از خوندن چند صفحه به جمله ای رسیدم که ماتم برد از خوندنش ...


 

 

نوشته بود که کمال طلبی در یک چیز مثل سم می مونه و ادم ممکنه خودش اصلا  این رو نفهمه ، مثلا خودش زمانی که درگیر پایان نامه دکتراش بوده ، میخواسته که پایان نامه اش عالی باشه و این باعث شده بود که اونقدر درگیر جزئیات بشه که اصل یادش بره و زمانش هم از دست بره.


متاسفانه باید بگم که من هم ناخواسته این سم رو خوردم ... حالا باید تق کنم و حواسم بهش باشه ...

---------------------------------------------

+ جفت کتابها رو باید با دقت بخونم و بعدش حسابی از خجالتش دربیام

نظرات 2 + ارسال نظر
مسافر جمعه 23 آذر 1397 ساعت 15:41

منم خیلی وقتا این سمو خوردم. خیلی بده

از دست این کمال گرایی زیاد ....
واقعا خیلی بده

لبخند ماه دوشنبه 12 آذر 1397 ساعت 17:07 http://paaezaan.blogsky.com

دوستی بود به اسم جیکسای ، همیشه تو تمام پست ها به جای نظر دادن فقط گل میذاشت و این کار شما من رو یاد ایشون انداخت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد