ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

ردپای دوست

خاطراتم را با خدا ثبت میکنم ": )

قانون سوم وبلاگنویسی! قسمت دوم

در قسمت قبل دیدیم که هر وبلاگ طبق یه سری پارامتر ها برای خودش ظرفیتی رو داره ، اما تا الان به این فکر کردین که چرا ما بعضی جاها فقط یه کامنت میذاریم ؟ بعضی جاها 2 تا یا مثل خود من ، بعضی جاها تعداد کامنت ها بیش از 2 تاست و تعداد خط هاش هم زیاد تره ؟


بیاید وبلاگ ها رو به چند دسته تقسیم کنیم ، 

1.وب هایی که عموما خاطرات هستن

2.وب هایی که خاله زنکی هستن و داستان فلان جاری با فلان خواهر شوهر عروس و اینهاست

3.وب هایی که مرتبط فرهنگی / سیاسی هستن.

4.روزانه نویس ها

5.وب هایی که مفهومی مینویسن و تعداد خط هاش کمتر از 10 تاست و میتونه خاطره یا نقل قول باشه.

6.روزانه نویس ها 


و حالا همینا ، البته دسته بندی زیاده ها ولی همینا رو بریم ببینم که چطوریه!


البته هر وب نویسی نظر خاص خودش رو داره ولی عموم خانما تو پیوندهاشون اون وب نویس های خاطره نویس یا روزانه نویس رو دارن ، من خودم چون مذکرم بعضی از وب های خانمانه که مربوط به همسر داری و اونایی که نویسندش هم سن و سال خودم هستن و  و اون وب های روانشناسی رو دنبال میکنم.


حالا نمی دونم دقت کردید یا نه ، ولی اکه دقت کنید ، تقریبا یه خواننده برای 2تا پست یک وبلاگنویس ، هیچوقت یه تعداد کامنت نمی ذاره ، یعنی اگه تو پست اولش 2 تا کامنت مرتبط داد و حالا نظر و تجربه خودش رو گفت ، تو یه پست دیگه اصن ممکنه کامنت نده و این کاملا وابسته به خود همون پست و موضوع اون پست هست .


اگه اون نویسنده مطلب ، ایده ها و نظرات مختلف ی که فیدبک میگیره ، گاهی ممکنه جوابش تا چندین خط هم برسه 

( مراجعه کنید به این پست و جواب من به گلابتون بانو


و حالا تو همین سوال و جواب ها موضوعات دیگه ای رو هم رقم میزنه و حالا درباره همون تو کامنت ها بحث و بررسی صورت میگیره. من چون خودم توی این حوزه بسیار فعال هستم ، چندین نمونه مثال میزنم ، البته بدونید همونطور که گفتم من اصلا اینطوری نگاه نمیکنم تا برم وب طرف و بخوام کامنت بدم و نظرشو جلب کنم که اونم بیاد وب من بهش اینطور کامنت بذارم که  :"


وای خدای من ، این پستت عالیه ، بیا وب من ، " نه عادی نظرمو میگم و کامنتهای بقیه رو هم میخونم ، وب نویسی همینه ، حداقل من اینطور یاد گرفتم که تو همین حوزه هم باید جدا از خود پست ، تو کامنتدونی هم مطلب یاد گرفت که این یعنی یه خط کامنت ، کار منو راه نمیندازه!


حالا چند نمونه برای اینکه بدونید من تا چه حد پیگیر کامنت و پست ها هستم ، طوری که حتی ممکنه لج یه نفر دیگه دربیاد ها! بعد اون طرف یه کامنت بده ، مدیر اون وب هم طرف اونو بگیره ، بعد منی که حس کردم طرف با پستش یه جور راهنمایی خواسته ، تک و تنها می مونم!


حالا بهر حال ، 

بحث زامبی تو وبلاگ پرنده گولو  ( کلیک کنید )

 یه نمونه خیلی کوچیکشه ! که تازه اونم حس کردم اونجا نمی کشه که بحث و گفتگو باشه و اگه می بود ، شک نکنید صفحه اول کامنت پر میشد میرفت صفحه دوم. حالا اگه بعضی از بزرگواران این رو ندیدن ، دیگه من تازه یه مورد خوبشم! آدمای خیلی پیگیر تر از من هم هستند!


قانون سوم وبلاگنویسی! قسمت اول

سلام.

یکی از بحث های همین تکنولوژی فکر که حالا بعدا بهش می رسیم بحث ظرفیت هست و هر کسی ظرفیتی داره و اگه از یه اتفاق تجربه ای کسب کنه ، اگه اون اتفاق مجدد براش بیفته چون قبلا" ظرفیتش افزایش پیدا کرده خیلی معمولی باهاش برخورد میکنه.


مثلا" از خودم مثال میزنم و کم کم سراغ وب نویس هایی که تو این مدت باهاشون آشنا شدم میرم پس خیلی به خودتون نگیرین.


هر وب نویسی یه اخلاقی تو وب نویسی داره ، حالا نمیگم عموما" ها ، نسبیه ، مثلا من خودم چند تا پارامتر رو تو اینکه کدوم وبلاگ رو بخونم دخیل می دونم و حالا که انتخاب کردم که اونو بخونم شاید اول اولها یه کامنت بدم که بگم منم هستم ولی چون از اوناش نیستم که بگم هر پست یک کامنت ، گاها" میشه تو یه پست بیش از 2 کامنت بذارم و البته این 2 کامنت تعداد خط هاش برای وب نویس های مختلف ممکنه فرق کنه . یکی که تازه باهاش آشنا شدم تو کامنت اول بگم وای خدای من این مطلبت محشره و تو کامنت دوم نظرم    رو بگم.


البته طرف مقابل هم مهمه ، حالا بهر حال ،  تعداد کامنت ها متناسب با نسبت آشنایی و یا نسبت دوستی از اون وب نویس و یا اون مطلب بالا میره و خیلی روی کامنت هایی که میذارم خیلی حساسم و جوابش برام خیلی مهمه و اصولا با هر وبی که بگه من کامنت مذکر جماعت رو تایید نمیکنم اینا کلا برای من بلاکن و اصن سمتشون نمیرم و همینطور اون وب هایی که اونجا ، کامنت گذاشتنت درست مثل اینه که داری با  دیوار صحبت میکنی ، مثل وب یک عاقد و دقیقا این جمله صحبت با دیوار کامنت یکی از مخاطبین همونجا بود!


من اونجور جاها که جواب کامنتت رو نده اصن نه میرم و نه کامنت میذارم و البته همه وب ها اونطوری و بحث دیوار و اینا نیست ، بعضی وب ها کامنت میذاری و جواب کامنت رو تو وبت میدن و اینا هم اکیه ،  منتها کامنتام دیگه همون یکی دوتاست ، یه سری وب های دیگه هم هست که نوشته کامنت تایید نمیشه به دلایلی ، منتها چون قانونش برای عموم مذکر و مونث هست منم یه کامنت میدم جواب داد ، که میبینم اکی هست و اگه نداد که هیچی اونم برام بلاک محسوب میشه. پس تا اینجا گفتم حداقل 2 کامنت رو خودم تجربه اش رو دارم.


تعداد کامنت متناسب با ظرفیت وبلاگ خود وبلاگ نویس هم هست ، مثلا تعداد کامنت 3 رقمی در یک پست یا 5 رقمی ، خب کامل مشخصه دیگه ، طرف وبش اینقدر ظرفیت داشته که اینقدر کامنت جمع کنه ، تعداد کامنت وب خود من تو هر پست حداکثر 12 تاست ، خب ، ولی یه بزرگواری مثل این وبلاگ نویس ، این پتانسیل رو داره که 3 رقمی باشه تعداد کامنتش ( اینجا )


این 3 رقمش ، اما 5 رقمی که خودم به شخصه دیدم و گاهی با خودم میگم کاش یه عکس حداقل ازش میگرفتم ، وبی بود که مدیر اون وب اسمش نقطه ( . ) بود و اصن با همین اسم کامنت میذاشت ولی چون الان وبش دیگه نیست ، پس نمی تونم بهش کامنت بدم ولی بدونید که هر وبی ، ظرفیتی برای تعداد کامنتهاش داره.


اون ظرفیت اول مستقیم به خود وبلاگنویس مربوطه ، چطور می نویسه؟ چی می نویسه ؟ بعنوان مثال از پر مخاطب ترین وب ها یکیش مجرد نامه بود که اما مدیر وبلاگش دیگه حوصلشو نداشت و رفت به ورژن 2 و 3 که نهایتا همه چیز رو ول کرد اما تعداد 50 کامنت کف کامنت ها بود ،


 وبهایی مثل زن بابا ( کلیک )

سپیده خاطرات من ( کلیک

وبلاگ پیچ و مهره ( کلیک )

خاطرات یک پزشک قانونی ( کلیک )

و ....


و خیلی از وبلاگ های دیگه ، اینا تعداد کامنتاشون هم 3 رقمی هست و هم  اینکه خود مدیرش کلاس نمیذازه که من نمی یام وبت و اونجا حس صحبت با دیوار رو نداری و اصن خوندن خود کامنتها صفای دیگه ای داره! چه دنیایی اونا دارن! حتما ظرفیتشو دارن که این تعداد کامنتو دارن دیگه ! پس دیدیم که هر مدیر وبی متناسب با ظرفیتش که چند تا پارامتر داره ، تعداد کامنتهاش هم متناسب با همون ظرفیته . ( البته این کاملا" نسبیه و نمیشه گفت که حالا چون یه وب 3 تا کامنت داره پس خواننده نداره بلکه برعکس 3 تا کامنت داره ولی بالای 80 خواننده داره که حسشون نیست کامنت بذارن و اون وب هایی که تعداد کامنتش اون رقم هست هم یه همچین داستانی داره).


حالا  سوال اینه ، آیا وبلاگ من اونقدر ظرفیت پیدا کرده که کامنت هاش هم  افزایش پیدا کنه یا اینکه نه ؟ اکه 12 تا شد 20 تا ، یا با خودم بگم وای چقدر کامنت ، مخصوصا فلانی و فلانی ! کامنتاش اصن رو مخمه !  وقتی که برای جواب میذارم دیگه انرژیمو میگره برای پست گذاشتن ؟ 





گردو

یکی از الطاف خدا به ما این بوده که شمال و ییلاق درخت گردو داریم و اون هفته که رفته بودیم شمال جمعشون کردیم و آوردیم و اینم که دارین میبینید اینطوری رو زمین ریخته شده بخاطر این بوده که وقتی ما اونها رو کوتولو (  پوسته ی سبزشو ) کندیم ، هنوز اونطور خشک نشده بود و آوردیمش و گذاشتیم رو بالکن تا افتاب بخوره و مغزش از اون حالت سفیدی دربیاد و سفت بشه که الان به ان مرحله رسیده.




این چند وقت که بارون میزد آوردیمش داخل خونه ،


هر موقع میریم گردو میکنیم همیشه بخشی از اونو به همسایه ها و فامیل میدیم و اینطوری هر سال بیشتر میشه و برکت پیدا میکنه .



دوستان کسی گردو نخواست ؟

7.حل نمونه تمرین های جلسه اول تکنولوژی فکر ( فاقد محتوی )

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

6.سرفصل های جلسه اول تکنولوژی فکر

سرفصل های جلسه اول تکنولوژی فکر




نحوه program کردن ضمیر ناخوآگاه


1.عوامل محیط ( کیفیت اطلاعات )

2.اصل تمرکز و توجه

3.اصل سوال ( پرسش سوالات مثبت )

4.اصل جملات تاکیدی مثبت

5.اصل واژه ها

6.اصل تصویر سازی ذهنی

7.اصل خود هشیاری ، خود بیداری ، اشراف و بصرت لحظه به لحظه

8.سوالات طلایی قبل از خواب

9.سوالات طلایی صبح

 

 



چگونه یک انسان دیگر ( شخصیت دیگر ) خلق کنیم ؟


1.بخشش و تکنولوژی عشق

2.مدیریت روحیه

3.استفاده از قدرت سوال

4. ثبت اتفاقات زیبا

5. اصل انتظار

 



کیفیت زندگی انسان وابسته به چیست ؟


1.روحیه

2.دستاوردها

3.جیب

4.عشق

 

  


توضیحات تکمیلی در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

چیپس + ماست موسیر لذتی وصف ناشدنی با پخت ماکارونی

همانا یکی از لذت های وصف ناشدنی ، خوردن چیپس سرکه ای با ماست موسیر باشد ، باشد که امشب شام ماکارونی رو همچون دستور پخت سرری قبلی ، خوب در بیاید.


+گوشی ما خیلی امکانات خارجی ندارد و گرنه بصورت لایو در اینستا دستور طبخ ماکارونی رو میگذاشتیم!


الان لبتاب جلومه و دوست داشتم آشپزی آنلاین با وب رو تست کنم ، نمیدونم چرا تو این فاصله کسی نیومد وبلاگم و تو این پست نظر بذاره؟ ، من درسته با ایننستا مشکل دارم ولی بموقع به دادم رسید و دوستان نظراتشونو دادن و منتظر نتیجه هستن . اگه کسی نظرشو داشت بگه ، عکسای بعدی در ادامه مطلب

 


نتیجه نهایی



بعدا" نوشت : خیلی خوب بود ، من لحظه به لحظه وقتی کاری رو انجام میدادم عکساشو تو اینستا میذاشتم و بلافاصله فیدبک میگرفتم ! اولین تجربه آشپزی این مدلی!

بچه ها دمتون گرم 



 

ادامه مطلب ...

...

من پست رو تر و تمیز درست کرده بودم ولی بلاگ اسکای دیشب هوا رفت و رشته ها پنبه شد

باید مجدد ویرایش ها رو انجام بدم


فعلا" یه مدت نمی نمی نویسم و ویرایش نمیکنم تا بلاگ اسکای مشکلش حل شه - البته فیلم و وعکس ها رو هم تو اپارات گذاشته بودم ولی خب تا اینجا مشکل داشته باشه ، کارای دیگه انجامشون الکیه.

5.سمینار تکنولوژی فکر – ( ویرایش 2 )

 


ای که با نامت جهان آغاز شد / دفتر ما هم به نامت باز شد

دفتری کز نام تو زینت گرفت / کار آن از چرخ بالاتر گرفت



بعدا" نوشت : این قسمت سمینار و توضیحات تکنولوژی فکر در 2 قسمت بود که یک قسمت کردمش!

 

ادامه مطلب ...

4. پیشنهاد می شود ...

 چون این مجموعه پست هاش طولانی میشه من اینجا چند تا نکته رو اضافه میکنم تا بحث کامل بشه.


1.مطالبی که مینویسم خیلی خلاصه هست و حتما" سخنرانی رو گوش کنید ، چرا که خیلی جاها سرفصل ها رو میگم.


2. پیشنهاد میکنم قبل از این سخنرانی کتاب چشم دل بگشا رو حتما بخونید و برخی نکات اون خیلی کاربردی هست و بعدا به همین قسمت اضافه میکنم.

3.مرغ همسایه غازشون طلایی رنگه!

قبل از اینکه در پست های بعدی بریم سراغ تکنیک ها و روش ها من کتاب ها و سخنرانی ها رو میذارم ، اگه تمایل داشتین دانلود کنید .


کتاب چشم دل بگشا - خانم کاترین پاندر


صفحه دانلود نسخه pdf  و کتاب صوتی 


***


دانلود سخنرانی تکنوژی فکر دکتر آزمندیان


وب سایت دکتر آزمندیان


بخش فروشگاه برای خرید تصویری سخنرانی تکنولوژی فکر ( عنوان تکنولوژی فکر 1 تصویری )


سمینار رایگان تکنولوژی فکر ( جلسه اول - بخش اول ) ( آپارات )

سمینار رایگان تکنولوژی فکر ( جلسه اول - دوم ) ( آپارات )

 

دانلود مجموعه سحنرانی صوتی دکتر آزمندیان

(p30download )



چیزی که برام جالب بود این بود که وقتی شما وارد سایت دکتر آزمندیان میشین ، بالا سمت راست روی تکنولوژی فکر همراه که کلیک کنید  میتونید تمرین ها رو ببینید و عادت ها و اهداف خودتون رو در اونجا ثبت کنید و برنامه ریزی کنید برای رسیدن بهش .



2.مرغ همسایه غازشون طلایی رنگه!

جملاتی که در پست قبل گفتم عین جملاتی بود که در برخی از لحظات گذشته زندگی ام گفتم و فک میکردم فقط منم که اینطوری ام ، بعدا تو کتاب بیشعوری در مقدمه نوشته شده بود که بعضیا چرا اینقدر بی شعورن مثلا" میرین دکتر اون هنوز شما رو معاینه نکرده براتون دارو مینویسه و شما دوست دارین صندلی رو بزنین سر دکتر خرد و خاکشیرش کنید!


دیدم نه این حالت ها ظاهرا" فقط در من نبوده و صفات و حالا مشترک انسانی هست که ایرانی و فرنگی نمیشناسه و نویسنده کتاب مزبور هم یه فرنگی بود هر چند خودش هم بیشعور بود ولی درصد بیشعوری کم و زیاد داشت . بگذریم.


ما جرای من بر میگرده به 3-4 ماه قبل که خواهری یه کتاب میگره و خیلی توصیه میکرده که حتما بشین بخونش و منم سرسری می گفتم باشه ولی اینقدر درگیر روزمرگرگی ها شدم که غرق شدم درش و کم کم داشتم به اون نقطه افسردگی می رسیدم و افت در کاری که پیش گرفته بودم و خیلی تابلو معلوم بود که اصن من اون ادم شاد و شنگول و بگو بخند قبل نیستم و شده بودم یه آدم دل مرده که به کوچکترین خوشبختی ها ی دیگران حسادت ( حسادت و نه غبط ) میکردم ، گفتم حالا که حوصله هیچ کاری رو ندارم بشینم اون کتابه رو بخونم .


خط به خط اون کتاب انگار خود من بودم و شرایط من رو داشت میگفت ، اینقدر خوب بود و خوب نوشته شده بود که میخواستم ببینم آیا من میتونم از این منجلاب غرق شده دربیام یا وضعم از اون بدتر میشه ، یه سری تمرین داشت و البته چون نویسنده کتاب یک خانم مسیحی ( کتاب چشم دل بگشا ) بود بعضی از دعاهاش کتاب های دعای مقدس و حضرت مسیح و حواریون و اون بزرگای دینش بود ، بهر صورت گفتم من چیزی برای از دست دادن ندارم ، بذا یه مدت هم با این مشغول شم بینم چی میشه .


برام جالب بود تمرین هاش ، مثلا" گفته بود که برای چیزهای جدید جا باز کنید ( قانون خلا) منم برداشتم هر کتابی که لزم نداشتم و الکی جا اشغال کرده بود جمعشون کردم و بردم تحویل کتابخونه دادم! حداقل از شرشون راحت شده بودم ، یه تمرین دیگه اش مثلا"  دعا بود که برای خودمون دعا کنیم و اینکه باور داشته باشیم خدا میشنوه و همیشه این دعا ادامه داشته باشه ، ( به نقل از مسیح ع که گفت بکوبید ، باز می شود ، بخوانید ، جواب داده می شود ) یا یه تمرین دیگه اش بحثی بود تحت عنوان عشیره یعنی یک دهم پولی که درآمد دارین رو انفاق کنید ، اون پول برکت پیدا میکنه! منم گفته باشه ، تست کنیم ببنیم چی میشه!


واقعا برکت پیدا کرد ! یعنی باید خودتون می دیدین ، بهر صورت درهایی باز شد و اوضاع داشت تغییر میکرد ، تو همون اوضاع احوال بود که من یادم اون یه آقایی بود به اسم دکتر آزمندیان که تو زمان کارشناسی یکی از دوستانم یه سی دی ازش بهم داده بود و حتی اسم این شخص رو نمی دونستم و فقط یه تصویری از اون اقا تو ذهنم بود و با کلی سرچ پیداش کرد و اومدم سراغ این.


میگفت اون هم شرایطی بدتر از مارو داشته و از یک جایی به بعد زندگی اش عوض شده و بعدش راهکارهای اونم رو به تمرین قبل هام اضافه کردم ، عالیتر شد ، از یک جائی به بعد من به دوستانی که میشناختم هم اون شخص و هم کتاب چشم دل بگشا رو معرفی کردم ، نمی دونم تا چد جدی گرفتن ، اما من مدلم اینطوری که وقتی یه پله رفتم بالا دوست دارم که اطرافیان و دوستان منم بیان بالا ، نه اینکه تو اون شرایط قبلیشون بمونن!


مثلا" من به دختر خاله جان گفتم ایشون خیلی استقبال نکردن و گفتن سخنرانی های شخص دیگه ای رو گوش میدن ، به یکی دیگه از دوستان که خواننده فعلی اینجا هست هم گفتم اما ایشون گفتن قبولشون دارین ؟


راستش من طرفدار چند آتیشه یکی نیستم که بگم اصلا این خداست ، نه میگم مسیر رو رفتم برای من جواب داده ، چه ضرری داره این مسیر رو شما هم بیاین ؟ 

بهر صورت به قول کاظم قلم چی ، راه رو نشون میدیم اما پیمودن مسیر با شماست و بهتون هم بگم مسیرش همچین آسون هم نیست و جاده آسفالت 4 لاینه نه ، چون تو مسیر باید بعضی عادت ها رو کنار گذاشت و کارهای جدیدی انجام داد و کمی سخته .


دوست دارم اون 5 جلسه ی سخنرانی تکنولوژی فکر دکتر آزمندیان رو که الان من بصورت یه دفترچه درآوردم و تمرین هاشو انجام میدم رو اینجا بنویسم ، هم بصورت آنلاین برای خود من یک مرور هست و هم شاید برای شما هم جالب باشه .مجموعه سخنرانی صوتی و تصویرش رو میتونید از خود سایت مرجع یا دیگر سایت ها تهیه کنید . بهر صورت ...


بریم که فردای ما مثل امروزمون نباشه 

1 . مرغ همسایه غازشون طلایی رنگه!

میخوام سلسله پست هایی بنویسم که تجربه شخصی خود شخص منه و به هر کسی هم گفتم یا باور نداشت یا گفتش مثل اون زیادن ؛ یا گفتن شعار میده ؛ تو نتیجه گرفتی ؟



تا حالا شده حسادت کنید به دوست و رفیق یا کسی که همراه یا در کنار شماست و همه چیزهای خوب فقط به اون میرسه و شما اخر بد شانسی هستی . هر روز یه اتفاق بد براتون میفته . اگه شدت حسادت بزنه بالا دیگه هر کاری میکنید که طرف رو کله پا کنید ، اگه دختر باشین ممکنه تحت شرایط مد نظر من ، بگین چرا دختر همسایه ما همه اش کلی خواستگار داره اما من بدبخت چی ؟ دریغ از یه خواستگار. پسر همسایه امون دانشگاه دولتی قبول شد اما من چی . هیچی . اصن من از همون اولم شانس نداشتم . تو سر کلاس همیشه دقیقا همون روزی که درس رو اماده نکرده بودم معلم منو میکشوند پا تابلو و ازم درس میپرسید ، ضایع کلاس من بودم .


شاید با خودتون بگید خداایا چرا من اینقد بدبختم ؟ امیدوارم امشب که خوابیدم هیچوقت صبح فردا رو نبینم ... حالا صبح که  پا میشین بگین وای خدا دوباره صبح شد ، یه روز مسخره دیگه! بازم بد بختی بازم ... کاش همون دیشب می مُردم ! زندگی برای من هیچ ارزش نداره .چرا باید من تو این خانواده اصلا" به دنیا می اومدم ؟ چرا من تو آمریکا یا اروپا بدنیا نیومدم ؟ تو یه خانواده بدبخت که هیچ آینده ای برای خودم تصور نیستم ، دوست دختر/پسرم هم که همش دنبال اینه که یه چیز از من بکنه! دخترخاله / پسر خاله ، فک فامیل من با چه ادم خوبی آشنا شدن رفتن سر زندگیشون و همه چیزشون معلومه اما من هیچی ...


لامصبا اصن انگار دست به هر چی میزنن دست به طلا میشه اما من لب دریا هم که میرم باید یه آفتابه اب با خودم ببرم ، چرا من اینهمه بد بختم ؟ چرا ؟؟؟ 

خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــداااااااااااااااااااااااااااااااایااااااااااااااااااااااا چراااااااااااااااااااااااااااااااااااا مننننننننننننننننننننن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جستجوی کتاب های چاپ شده و پیدا کردن یک کتاب خاص!

همیشه همه ی ما شده که دنبال کتاب بخصوصی بگردیم اما کتابهای فنی مهندسی بگیر تا رمان و داستان و ... ، وقتی تو مسیر سرچ کتاب می افتیم با کتابفروشی ها و واسطه هایی بر میخوریم که کتاب مورد نظر شما رو از زیر سنگ هم که شده پیدا میکنن و براتون میارن منتها هزینه اش رو هم میگیرن.


من خیلی شده دنبال کتاب خاصی بگردم و حالا این کتاب خاص یا معمولا یک انتشارات خاص که کتابهای فنی مهندسی چاپ میکرده میرفتم سراغش یا اینکه نه ؛ میرفتم تو فروشگاه آنلاین یه کتابفروشی ، عبارت و اسم کتاب رو میزدم ، پیداش که میکردم بعدا میرفتم سراغ انتشارات مربوطه چون بعضی از انتشاراتی ها اصن کسی نمیشناسه اونها رو


6 تا سایت برای سرچ آنلاین کتاب به شما معرفی میکنم که 4  تا ی ابتدایی ،  عالی هستن :


1.سایت ایران بای بوک 

2.سایت کتاب دات آی آر ( * با قابلیت نمایش فهرست یا بخشی از کتاب بصورت pdf )

3.شبکه جامع کتاب گیسوم

4.مهرگان بوک


5.;ketab.org.ir

6.آدینه بوک


این چند  تا سایت برای سرچ آنلاین کتاب در هر زمینه ای .



اما بر اساس انتشارات و کتاب های فنی مهندسی هم چند تا سایت و انتشارات فوق العاده وجود داره که به ترتیب لیست شده و امیدوارم با مراجعه به اونها بتونید کتابی که میخواین رو تهیه کنید :


1.انتشارات پندار پارس

2.انتشارات ناقوس

3.انتشارات کیان

4.انتشارات الیاس

5.انتشارات دیباگران تهران

6.انتشارات نص

7.انتشارات کلید

8.انتشارات سیمای دانش 


9.سرچ کتاب در سایت ارشدان

هنر خانه داری 2

وظایف خونه داری یا خانم خونه یا اون دانشجویی که خونه گرفته و منضبطه ، وظایف و مسئولیت های تقریبا" مشترکی هست که معمولا طبق لیست زیر هست :


1.مرتب کردن تخت ، تشک ، 

2.جارو برقی کشیدن خونه و یا اشپزخونه

3.برنامه ریزی برای پخت غذا برای نهار یا شام و اگه دانشجو باشه و نهار هم دانشگاه باشه باید برای شام فکری بکنه

4.شستن ظرف و ظروف نهار و شام و صبحانه ( *)

5.آشنایی به مهارت های خانه داری مثل شستن لباس ، روش ها و تکنیک های از بین بردن لک لباس ها ، اتوکشی ، دوختن لباس پاره 

6.تهیه لیست خرید مواد مصرفی و اقلام مورد نیاز خانه که معمولا" اگه دانشجو باشی خرید ها از بازار هست و اگرم از این فروشگاه های تخفبف دار هست ، از اونجاها

7.رسیدگی به خود مثل اینکه لباسشو اتو کنه ، کفششو واکس بزنه ، ناخناشو لاک بزنه ، سرخ اب ینا بماله سر وصورتش یا صورتش تیغ بزنه یا ژیلت و موهاشو کوتاه کنه

8.یه برنامه روزانه برای خودش مثل ساعت مطالعه ای باشه یا کلاس و یا کاری که باید انجام بده.

9.آمادگی برای هر گونه اتفاق پیش بینی نشده ( قطع شدن اب و برق و گاز و مهمون ناخونده و ... )


اینا هرکدوم شاخ و برگهای خودشونو دارن اما یه سوال رو هر روز این بزرگوارن از اطرافیان خودشون که تو خونه باهاش زندگی میکنن میپرسن و اون اینکه نهار و یا شام چی درست کنم ؟ درست کردن خود غذا یک طرف و اینکه حسش باشه و بلند شی بری سیب زمینی رو پوست بکنی و خرد کنی و اینا تازه اگه اقلم مصرفی رو داشته باشی ، حالا تو این بهبوهه ممکنه همه چیزم اماده کنی بری گازو روشن کنی ببینی ای داد کبریت نداری یا گاز محلتون قطعه!


ظرف یک هفته باید هر روز این سوال که امروز چی درست کنم رو جواب بدین بهش و ممکنه اگه 2 روز یا چند غذا رو در طول هفته پخت کنید بهتون بگم اههه چرا همش اینو درست میکنی ، یه چیز دیگه درست کن! حالا تهیه اون چیز دیگه ممکنه هزینه ی تهیه اش بیشتر از غذاهای دیگه باشه یا مثلا" یه سری غذاها رو ماهی یکبار درست کنید و در تمام این مدت باید خرج خونه رو کنترل کنید که به لحاظ اقتصادی به مشکل برنخورین.


یکی یگه از امور مهم در خونه داری ، داشتن حس و حال هست که اصن موتور محرکه کارهاهست ، بخواد غذا درست کنی یا ظرف بشوری و اصلا همین ظرف شستن میشه یکی از اعصاب خورد کن ترین کارهای دنیا ، مخصوصا اگه مهمون داشته باشی و 60-70 تا ظرف و قابلمه اینا مونده باشه تو آشپزخونه و مظلمونا نگاهت کنن و تو بگی اخه مگه من چه گناهی کردم این همه ظرف رو بشورم؟؟؟


بدون شک سبک خونه داری و هنر خونه داری هر بزرگوار با عزیز دیگه فرق میکنه اما همه شون با هم اشتراکاتی دارن و اون اینکه بعد از اینکه تمام ظرفها رو شستی ، خونه رو جاربوبرقی کشیدی ، گاز رو تمیز کردی ، بشینی رو صندلی و با یه چای داغ از زندگی و این فرصت استراحت لذت ببری!

خسته نباشین خانم خونه دار خونه 

هنر خانه داری 1

شاید بشه خانه داری رو بعنوان یک شغل درنظر گرفت و هنر خانه داری و همسر داری یه حرفه ای محسوب میشه که خیلی ریزه کاری و جزئیات داره.برای اینکه این موضوع درک بشه بذارین یه مثالی بزنم ، مثلا  اقای خونه میره سر کار وشب که برمیگرده خانمه میگه امروز خیلی خسته شدم و اقاهه میگه مگه صبح تا الان چیکار داشتی میکردی تو خونه ؟


صبح تا الان رفتم سر کار با کلی کس و ناکس صحبت کردم و اعصابم یه سری جاها خورد شد و ناراحت و عصبانی شدم ، تو توی یه خونه مثلا" چیکار داشتی میکردی که خسته شدی ؟


--

برای اینکه این هنر خانه داری درک بشه اگه تجربه اش رو ندارین یه هفته این کارایی که میگم رو انجام بدین ببنین تحمل و ظرفیتشو دارین یا نه ؟


( ادامه دارد ... )